شعر معصیت حق – حسن مصطفایی دهنوی
« معصیت حق »
جدم چرا به معصیت حق ، شتاب کرد
در آن بهشت بود ، چه کاری صواب5 کرد
در معصیت ، کجا زِ خدا اجتناب کرد
کی در بهشت ، خانه ی ما انتخاب کرد
آدم(ع) چـرا عبـادت حق را بنـا نـکرد
در جنّت خدا ، به خدایش وفا نـکرد
آن معصیت نمود ، که بیرون نـمودنش
آن خانه ی بهشتی ما را ، به باد دادنش
زآن معصیت که کرد ، زِ جنّت برون بـشد
جا و مکان و منزل ما ، در تُراب6 کرد
فرمان نـبُرد و معصیت حق ، چرا نـمود
آنجا نماز و روزه و حجش ، اداء نـکرد
حوا7 کجا به حرف خدا ، اعتماد کرد
کی وقت معصیت ، زِ خداوند یاد کرد
حوا چرا به راه خطا ، پای خود نهاد
پایـش چرا زِ راه خدایـش ، برون نهاد
همراه شوهـرش به ره آن خطا ، قدم بـزد
تا منزل بهشت و جنّت ، را زِ دست داد
آنها بـه فکـر خانه ی ماهـا نـبوده اند
آنجا بـرای ما ، چه تقلّا8 نـموده انـد
دانـا دلان دوره ی امـروزه گفته انـد
کار گذشتگان ، دُر9 معنی بـسُفته انـد10
آدم گمان کند که به کار خودست و آزاد است
کی داند از خدا ،زِسیاست چنان چو صیّاد است
توفیر11کی گذاشت خدا ، این نه بیداد است
حرفش برای آدمیان ، یک رقم زِ بنیاد است
یاران خدای ما زِ سیاست چقدر استاد است
یک کار خود ، بدست تمامی ما که ننهادست
بشنو برادر آنچه زِ آدم ، به خاطر افتاد است
آدم که یک پدر، به هزاران اولاد است
در آن بهشت ، حرف خدا را عمل نکرد
آن شد سبب که خانه ما ،در بهشت بر باد کرد
از آن خطا که کرد ، خدا هم بهانه کرد
بـر جُـرم آن خطا ، به زمینـش روانه کرد
تقصیر ما چه بود ، که ما را برون نمود
محتاج این زمانه و اسباب و خانه کرد
آنجا بـبین خدا ، به خطا کاران چه کرد
از آن بهشـت ، آدم و حوا روانه کرد
بخشندگی نکرد و همین گناهشان بهانه کرد
آدم نداشت چاره ، به خاک آشیانه کرد
کارش سبب بـشد ، زِ بهشتـش برون کنند
کی فکر منزل پسرانـی زیاد کرد
آنجا اگـر بُـدند ، خلایق نیز آنجا بُدند
آنها به ما ، اذیـّت واضح نموده انـد
کارم اگر به امر خدا نیست،لیک ایجاد است
شعری نوشته ای حسن ، به مثل امداد است
***
5- درست 6- خاک 7- همسر حضرت آدم(ع) 8- تلاش 9- گوهر – مروارید 10- سوراخ کرده اند 11- تفاوت- فرق
حسن مصطفایی دهنوی