احلام به خندوانه می آید؟
[ad_1]
با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از تلویزیون همراه باشید :
مجله زندگی ایده آل – محمد حسینزاده، مصطفی رفعت، سمیرا نژادپرست: جمع آدم باحالها توی خندوانه جمع است. جناب خان، بوشهری میخواند، بندری میخواند و حتی رامبد جوان را دست میاندازد تا ما بخندیم. نیما هم همینطور؛ او نماینده آدمهای منفعتطلب دوروبر ماست که هرچه تلاش میکنند باز هم در نقطه صفر هستند. سر و کله زدنهای او با رامبد هم جذاب است. البته خود رامبد جوان هم اگر آدم بانمک و بداههپردازی نبود، این برنامه تا اینجا نمیآمد و اینقدر موثر نمیشد. ولی همیشه یک «اما» حتی در کارهای خوب وجود دارد؛ اینکه میشد بهتر هم باشد؛ مثلا چرا اینقدر گفتوگوها با مهمانهای برنامه یکنواخت شده و با حال بودن برنامه ربط مستقیم پیدا کرده به باحال بودن کسانی که مهمان برنامه میشوند یا چرا نیما و جناب خان ضرب روزهای اولشان را ندارند و داستانشان یکنواخت شده؟
اگر نخواهیم تنها یک ایرادگیر صرف باشیم باید پیشنهاد هم بدهیم. پیشنهاد ایدهآل این است؛ وقت آن رسیده که احلام وارد ماجرا شود. وقتی حرف از مجنونی مثل جنابخان است باید لیلی هم در کار باشد. شاید حضور لیلی مجنون یا همان «احلام» در خندوانه یک سورپرایز خلاقانه باشد که بتواند باز هواداران «خندوانه» را ذوقزده کند. به نظر شما، تیم تولید خندوانه این پیشنهاد را چقدر جدی میگیرند و در پایان فصل دوم عروسک احلام به خندوانه میآید؟
نگاه من به زندگی کاملا جدی است!
خندوانهای پختهتر و بهتر
خندوانه به نظرم در این مدتی که از پخش آن میگذرد، نسبت به فکر و ایده اولیهای که داشتیم پختهتر شده است. هرچند ایدههایی هم بودند که میخواستیم به کار اضافه کنیم اما به عللی اتفاق نیفتاد؛ برای مثال یکسری آیتمها را ساختیم و تست زدیم که دیدیم آنطور که میخواهیم نشد و به درد نمیخورند برای همین آنها را کنار گذاشتیم. حتی به لحاظ ساخت و ساز ایدههایی در طراحی برنامه داشتیم یا میخواستیم کارهایی انجام بدهیم و حتی در بحث سختافزاری آن نیز جلو رفتیم اما بعد دیدیم که جذاب نیستند و از آنها استفاده نکردیم.
برنامهای منحصربهفرد
اصولا برنامهسازی ساختار و محاسبه مهندسی دارد. اولین بحث ساختاری خندوانه جدا از اهدافی که برایش تعریف کرده بودیم این بود که شبیه هیچ برنامهای نباشد؛ بنابراین چه از داخل و چه از خارج استودیو، ایدههایی را با سلیقه خودمان به کار تزریق کردیم. اتفاقی که افتاد این بود که تماشاچی در این مسیر با شکل برنامه ما اخت شده، گرامر کار ما را میشناسد و اینطور نبود که ما بخواهیم با زبان تماشاچی آشنا شویم. شکل برنامه خندوانه پیش از این نبوده و نمونههای مشابهی نداشته که بخواهیم روی موج آنها سوار شویم. این برنامه قوانین، گرامر، ادبیات و زبان مستقل به خودش را دارد.
عدم ترس از ساختارشکنی
قطعا برای سری بعدی برنامه تغییراتی خواهیم داشت. در حالحاضر چیزی به انتهای سری فعلی برنامه نمانده و اگر ما الان بخواهیم ساختارشکنی خاصی در آن ایجاد کنیم ممکن است مخاطب آن را پس بزند. این همان مبحث مخاطبشناسی و مهندسی برنامهسازی است اما به این معنی نیست که بترسیم دست به ساختار آن بزنیم. قطعا در سری بعدی آیتمهایی جدید طراحی خواهیم کرد اما باز هم در این قالب و بدون اینکه بخواهیم از پایه و اساس آن را به شکل جدی تغییر دهیم.
اتاق فکر همیشه فعال
خندوانه اتاق فکر خودش را دارد که نهتنها به محتوای کاری که در روز قرار است پخش شود فکر میکنیم بلکه کل هفته را در نظر میگیریم؛ برای مثال ممکن است یک شب فضای برنامه به خاطر جدیت موضوعی که به آن پرداخته میشود آنقدر شاد و ریتمیک نباشد اما سعی میکنیم شب بعد با یک برنامه اکتیوتر این تعادل را ایجاد کنیم. این کمک میکند تا برنامه یکنواخت نشده و مخاطب را بالا بکشد. اینها قطعا در اتاق فکر برنامه محاسبه میشود.
یکسری موضوعات و مناسبتها هست که براساس آنها ساختار برنامهها تنظیم میشود؛ مثلا اگر قرار باشد درباره اماس صحبت کنیم، نگاه میکنیم ببینیم چطور میشود 100 بیننده دچار این بیماری را پیدا کنیم یا یک مهمان ویژه مانند امیرمهدی ژوله را بیاوریم که به این بیماری مبتلاست و خودش یک استندآپ برود و با بیماریاش شوخی کند. این با هدفی صورت میگیرد چون امیرمهدی ژوله نهتنها جزو طنزپردازان است بلکه خودش اماس دارد و به نظرم هیچکس به اندازه خود آدمی که آن مشکل، بیماری، بحران و. . . را دارد، محق نیست که درباره آن مساله شوخی کند. در کنار این مساله از پدر اماس ایران دعوت میکنیم و. . . حالا میرسیم به بحث اینکه چطور این موارد را در برنامه اجرایی کنیم. این تفکر قبل از ضبط هر برنامه هست.
امیدواری؛ هدف اصلی
درست است که مخاطب در مواجهه با خندوانه پیش از هر چیزی میخندد و شاید به نظر بیاید که شاد کردن مردم هدف خندوانه است اما درواقع هدف مهمتر ما در برنامه ایجاد روحیه امید در مردم است؛ چیزی که همه انسانها در هر شرایطی و در هر بحرانی به آن نیاز دارند. همیشه به این فکر میکنیم که با چه چیزهایی میتوانیم حال مخاطب را بهتر کنیم. این تاثیر حال خوب قطعا بیشتر و مهمتر از لبخند زدن مقطعی است.
ایدههای نافرجام کار
بدیهی است که در هر برنامهای صددرصد چیزهایی که میخواهید، عملی نمیشوند. ما هم در خندوانه دوست داشتیم خیلی از چهرهها را مهمان برنامه کنیم یا درباره خیلی از موضوعات صحبت کنیم که نشد و اینها بسیار عادی است.
یک مدیریت مناسب
به این نکته توجه کنید که خندوانه طراح و کارگردانی دارد که من هستم و من سعی میکنم با مدیریت مناسب تعادل بخشها و روند برنامه را متناسب نگه دارم. این برنامه میزبانی دارد که من هستم. البته مرا بهعنوان «رامبد جوان» در نظر نگیرید. منظورم ماهیت چنین برنامهای است که درنهایت یک نفر آنجا هست که مدیریت میکند و پای ثابت کار هم هست؛ بنابراین فضاهای مختلف را مدیریت میکند تا هیچ آیتمی سبقت نگیرد یا آیتمی گم نشود. من سعی کردهام جاهایی از کار خودم مسوولیتی را برعهده بگیرم و جاهایی هم مسوولیت را به افراد دیگری میسپارم که در برنامه هستند؛ مانند مهمان برنامه، یا جنابخان یا نیما یا حتی موسیقی و. . . اینکه چه کسی و کجا و چگونه عمل کند با فکر انجام میشود و حواسم هست که آیتمی به آیتم دیگر نچربد یا مساله رقابتی نشود. فقط کافی است همهچیز با یک نگاه درست در هم ادغام شود و یک برنامه ترکیبی در مجموع دیدنی شود.
قرار و مدار با مهمان!راستش با مهمانهای برنامه هیچ قرار و مداری نمیگذاریم. هر مهمانی اگر برنامه را از قبل دیده باشد و در جریان نوع کار باشد اگر بخواهد ایدهای برای حضور خودش ارائه میدهد وگرنه ما چیزی را به مهمان دیکته نمیکنیم که مثلا فلان کار را انجام دهد یا به حرفها و خاطراتش شکل نمایشی بدهد و. . .؛ البته ما شیطنت و شوخی میکنیم اما بدون بیادبی و بدون بیاحترامی. در گپ و گفتها با هر مهمانی از جنس خودمان اما با ظرفیت او صحبت میکنیم یک چیزی در گپوگفتها هست به اسم معاشرت که واقعا نمیشود برایش سناریو نوشت.
هماهنگی برای بداهه
شکل و میزان بداهه در همه بخشهای برنامه مشخص است. ما برای بخشهای نمایشی قراردادی داریم که از آن خارج نمیشویم. اینطور نیست که هرکسی هر کار خواست بکند یا همدیگر را به شکل عجیبی غافلگیر کنیم چون واقعا نمیشود؛ مثلا یک دفعه من بگویم میخواهم کاری کنم که بقیه نمیدانند و همه را حیران کنم!! شکل بداهه این است که مثلا محمد بحرانی میگوید در آیتمی از جناب خان که خط داستانیاش مشخص شده، میخواهیم از نقطه الف به نقطه ب برویم و حالا در این مسیر مثلا دو نقطه عطف هم میگذاریم که جاذبه ایجاد کند و بر این اساس کار میکنیم. ضمن آنکه همه بچهها اساسا خط قرمزها را میشناسند و در کنار همه این مسائل ما برنامه زنده نیستیم که یک بداهه اشتباه و سهوی مشکل ایجاد کند. جلوی آن مورد مشکوک را سر ضبط میگیریم که به پخش نرسد.
رویکرد صحیح شادی
در بحث احساس شادی، همهچیز باید رویکرد درستی داشته باشند؛ مثلا قرار نیست با تمسخر دیگران، بخندیم و به قیمت ناراحت کردن دیگران، خودمان را شاد کنیم. شوخی کردن اصول خودش را دارد. من شیطنتهایی دارم که در کارم آن را لحاظ میکنم اما به کسی بیاحترامی نمیکنم. شوخی با توهین و مسخره کردن و حتی تحقیر کردن فرق دارد. من شخصا آدمی هستم که معتقدم خندیدن در زندگی آن هم در شرایط زندگی امروزی که پر از فشار و استرسهای منفی است، بسیار مهم است. لبخند بر لب داشتن در هر شرایطی حتی به عنوان یک ریفلاکس ضداسترس کمک میکند تا هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی، آدم سالمتری باشیم.
یک لبخند ساده
هیچوقت اینطور نگاه نکردم که چون کارگردان و بازیگرم فقط سراغ کارهای طنز و کمدی بروم. اگر شغل دیگری داشتم که با مردم ارتباط داشت سعی میکردم در همان زمینه فضای شادی برایشان خلق کنم. اگر موزیسین هم بودم همینطور بود یا نویسنده رمان. حتی اگر کار خاصی نداشتم باز در معاشرت با مردم، روحیه شادم را حفظ میکردم. ما همه سهمی در شاد کردن هم داریم ولو در حد یک لبخند زدن ساده و کوتاه به همدیگر. قطعا من هم مشکلاتی دارم و شرایط بد و اتفاقات ناگواری را مانند همه تجربه میکنم اما مهم نوع برخورد من با مسائل و البته در مواجهه با دیگران است.
حرفه پیچیده هنری
حرفه ما حرفه سخت و پیچیدهای است؛ طوری که حتی زمانی که سر کار نیستیم، نیازمندیم درباره کارمان فکر کنیم و این روندی طبیعی است. همچنین طبیعی است که من به خاطر کار خسته شوم و در طول روز بر اثر این خستگی انرژیام تحلیل برود. مخصوصا این روزها که به صورت دائم سر کار خندوانه هستم و بعد از انجام کارهای فیلمبرداری و اجرا باید به کارهای فنی برسم و. . . .
جنس مخصوص خودم
در بازیگری افرادی مانند آلپاچینو و مارلونبراندو آدمهای خیلی بزرگی هستند ولی هیچوقت فکر نمیکردم که باید مثل اینها شوم. دوست داشتم شبیه خودم باشم. من همینطوری هستم. هر بازیگری باید خودش باشد باید یک نقش را درست بازی کند قرار نیست ادای فرد دیگری را دربیاوریم. من حتی در طنز هم جنس مخصوص خودم را دارم!
تابستان گرم تهران
من همه فصلها را دوست دارم؛ البته تابستان را به خاطر گرمای زیادش کمتر دوست دارم و دلم میخواهد در آن فصل به جاهایی بروم که خنکتر باشد؛ بهخصوص ترجیح میدهم همیشه در تهرانی زندگی کنم که خلوتتر و خنکتر باشد با آلودگیهای هوایی، محیطی و صوتی کمتر. . . !
مطالعات گسترده من
خواهرم در شکلگیری انگیزه مطالعه در من بسیار تاثیرگذار بود. این عادت مطالعه هنوز هم ادامه دارد و البته این نقش خواهرانه ایشان در مطالعه هم هنوز ادامه دارد. درواقع او هر کتاب خوبی را که میخواند به من هم پیشنهاد میدهد آن را بخوانم. خودش کتابخوان خیلی قهاری است و کاملا حرفهای است. مطالعه به من کمک میکند؛ هم در کار و هم در زندگی. من خیلی چیزها را از کتابها آموختهام که در ایدهپردازی برای کارم بیتاثیر نیست؛ راستش من قصه و رمان زیاد میخوانم. البته مطالعه در زمینه فواید شادی و خنده، زندگی مثبت و. . . هم زیاد داشتهام.
تلنگری به نام رامبدمعتقدم اسم و کاراکتر آدمها میتواند تاثیرات متقابلی داشته باشد. راستش من از اینکه خودم را با نامی غیر از رامبد جوان بشناسم تصوری ندارم و آن را غیرممکن میدانم. رامبد در زبان فارسی به معنای فرشته صلح و آرامش است. رامبد اسمی فارسی است. یکی از چیزهایی که در خندوانه به آن اشاره داشتیم این است که یادآوری کنیم در عین حالی که چگونه درست با دیگران شوخی کنیم، چگونه ظرفیت شوخی را هم در خودمان بالا ببریم. بازی اسم من و جنابخان درباره اسمم نوعی از شوخی با خودمان است و اینکه به خودمان هم تلنگری بزنیم که همیشه نباید با دیگران شوخی کرد و خوب است با خودمان هم شوخی کنیم.
نگاه جدی به زندگی
همیشه به خودم یادآوری میکنم که قرار نیست هر چیزی که میخواهم به همان شکل روی دهد. منظورم اتفاقاتی است که خود ما صددرصد در آنها نقش نداریم. اصرار به این داریم که رخ بدهند؛ در حالیکه شاید رخ ندادن آنها به نفعمان باشد. من با همین نگاه زندگی میکنم اما برعکس تصور عموم و انتظار اینکه همه چیز را شوخی بگیرم، اشتباه است. من نگاهم به زندگی کاملا جدی است اما واقعبین هم هستم و آن را شوخی نمیبینم.
زمانی برای استراحت
کار به شکل شبانهروزی واقعا خستهکننده است و من دوست دارم در فرصتهای مناسب یک استراحت کامل داشته باشم. حالا اگر الزاما به سفر نروم، دلم میخواهد مدت طولانی بخوابم، انرژی بگیرم، حتی برای تفریح فیلم ببینم و در مجموع همه اینها خوش بگذرانم. گرچه سخت است اما دستکم در آن مدت دغدغه کار نداشته باشم و به مسائل کاری فکر نکنم.
[ad_2]
امیدواریم از این مطلب بهره کافی را برده باشید ، بزودی با شما همراه خواهیم بود در یک مطلب تازه تر از دنیای تلویزیون
مجله اینترنتی گلثمین آرزوی بهترینها را برای شما دارد.