ازدواج و انتخاب همسر شانسی است؟
با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از زناشویی همراه باشید :
وبسایت سلامت نیوز: اگر افراد باورها یا انتظارات غیرواقعبینانهای در مورد انتخاب همسر داشته باشند، بیشتر احتمال دارد که دچار تردید، ناکامی و دلسردی شوند که با تغییر این باورها به کاهش اضطراب، ناکامی و دلسردی خودشان کمک میکنند و رابطهای رضایتبخش با همسرشان خواهند داشت.
یک علت مهم اینکه بیشتر افراد درگیر تصمیمگیری برای ازدواجند، انتظارات بالا و غیرواقعبینانه است. باورهای غیر واقعبینانه همان افکار یا انتظارات غیرمنطقی هستند. غیرمنطقیبودن باورها به این معناست که افراد را از دستیابی به اهداف اساسیشان بازمیدارند و نامعقولند و با واقعیت ناسازگار. اگر افراد باورها یا انتظارات غیر واقعبینانهای در مورد انتخاب همسر داشته باشند، بیشتر احتمال دارد که دچار تردید، ناکامی و دلسردی شوند.
هدف این مطلب شناساندن رایجترین باورهای غیرمنطقی در مورد انتخاب همسر است. باید توجه داشت که اگر افراد بتوانند این باورها را تغییر دهند، به کاهش اضطراب، ناکامی و دلسردی خودشان کمک میکنند و رابطهای رضایتبخش با همسرشان خواهند داشت.
این باور غیرمنطقی به این صورت است: تنها یک شخص مناسب در دنیا برای ازدواج با هر شخصی وجود دارد .سؤالاتی که اینجا مطرح میشود اینهاست: یک فرد چگونه تعیین میکند که چه موقعی این فرد مناسب را خواهد یافت؟ آیا ممکن است در مواجهه با آن شخص مناسب احساس خاص و جادویی را تجربه کند؟ آیا در انتظار آمدن آن شخص مناسب، شانسهای دیگر فرد برای ازدواج از دست نخواهد رفت؟ بیتردید، چنین باوری باعث انفعال در فرایند انتخاب همسر میشود.
2 – همسر کامل و بینقص
برخی از افراد باور دارند تا زمانی که شخص کاملی برای ازدواج نیافتهاند نباید ازدواج کنند. البرت الیسروانشناس مشهور امریکایی، این باور را انتظاری غیرمنطقی میداند. چنین تمایلی برای کمال توانایی فرد را برای یافتن راهحلها کاهش میدهد و میتواند منجر به عکس نتیجه دلخواه شود.
همه ما در دنیای احتمالات زندگی میکنیم. میل به حقیقت کامل تنها منجر به بزرگشدن بیش از حد انتظاراتی میشود که نمیتواند رضایتبخش باشد و در نتیجه، باعث تردید و اضطراب میشود. افرادی که این باور را دارند اغلب درگیر روابط کوتاهمدت میشوند. یعنی، به جای شناخت درست فرد مقابلشان آنها را با معیارهای نادرست خود ارزیابی میکنند.
3 – کاملبودن خود
برخی افراد باور دارند که هر فرد قبل از اینکه تصمیم به ازدواج بگیرد باید کاملاً احساس کفایت و قابلیت را برای همسر بودن داشته باشد. این افراد به دلیل این باور به مدت طولانی مجرد میمانند، زیرا افراد معدودی هستند که کاملاً احساس کفایت در این مورد دارند.
4- رابطه کامل
برخی افراد باور دارند که هر زوج باید قبل از ازدواج ثابت کنند که رابطهشان خوب است. این افراد به مدت طولانی ازدواج خود را به تعویق میاندازند تا برایشان ثابت شود رابطهشان خوب خواهد بود. آنها حتی موقعیتهایی ایجاد میکنند تا قدرت رابطهشان را امتحان کنند و بارها و بارها نامزدشان را آزمایش میکنند.
5 – تلاش سخت
این باور غیرواقعی به این صورت است که شخص میتواند با هرکسی که برای ازدواج انتخاب میکند شاد باشد، اگر سخت تلاش کن. این باور متضاد با باور همسر کامل است، چون شامل داشتن دیدی علت و معلولی به فرایند انتخاب همسر است .
الف- افراد معتادی که به دنبال بهبودی نیستند؛
ب- افراد خشن یا از لحاظ عاطفی سوء استفادهگر؛
ج- افرادی که دیدگاههای دینی و فرهنگی کاملاً متفاوتی دارند.
6- زندگی مشترک بدون ازدواج
برخی از افراد مجرد باور دارند که همخانگی قبل از ازدواج شانس زوج را برای داشتن ازدواج شاد بیشتر میکند. اما شواهد روزافزونی وجود دارد که نشان میدهند همخانگی به طرز چشمگیری با ازدواج متفاوت است و معمولاً نمیتواند شانس زوج را برای موفقیت در زندگی زناشویی بیشتر کند. پیامدهای منفی این باور شامل نقض معیارهای اخلاقی، پشیمانی از آن و ایجاد تنش با والدین است.
7 – متضادهای مکمل
یک باور اشتباه این است که شخص باید کسی را برای ازدواج انتخاب کند که ویژگیهای شخصیتیاش متضاد با او باشد. پیامد منفی این باور این است که 1- افراد را تشویق میکند تا به جای افراد مشابه در جستوجوی افراد متفاوت از خودشان باشند. 2- مانع تغییر شخص میشود. (برای مثال، شخص فکر میکند که به جای تغییر خود به دنبال کسی باشد که متضاد با او باشد و ضعفهای او را بپوشاند.) اگرچه در برخی موارد متضادها جذابند، ازدواج با کسی که صفاتش به نحو چشمگیری متفاوت است معمولاً منجر به تعارض و نارضایتی میشود.
8 – آنچه نیاز دارید عشق است
استیون همیشه عاشق نیک بوده، اما معتقد است که موفقیتشان در ازدواج مربوط به پایبندیشان در تعهد و همراهی همیشگی آنهاست. نیک هم میگوید: «من خودمان را به چشم یک گروه نگاه میکنم. ما هر دو به سمت یک نقطه حرکت میکنیم و آرزوی چیزهای مشابهی داریم.
من روابطی را که تا امروز داشتیم مقدس میشمارم و او را به خاطر این همراهی بیشتر از همیشه دوست دارم.» امروزه ما میاندیشیم که عشق رمانتیک جزء سازنده هر ازدواجی است، در حالی که اینگونه نیست، چرا که ازدواج قرنها پیش از آنکه عشق به جزء اصلی و سازنده آن بدل شود،
-9 ما باید با هم یکی و شبیه به هم باشیم
ماری 42 ساله میگوید: «ما هرگز مدت زیادی از هم جدا نیستیم.» اندرو 45ساله هم اضافه میکند: «اصلاً ازدواج چه فایدهای دارد، اگر شما دائم کنار هم نباشید؟» ماری و اندرو طی دوازده سال زندگی مشترکشان واقعاً به هویتی واحد تبدیل شدهاند.
آنها همهجا با هم میروند. وقتی یکی حرف میزند، دیگری جملات او را تکمیل میکند. حتی اخیراً لباسهایی هم که میخرند جفت است. سوزانا ایبس، رفتاردرمانگر، میگوید: «بهتر است به همسرمان اجازه دهیم تا احساس کند فردی متفاوت با دیگری است.»
اگر زن و مرد تفاوتهای خود را با یکدیگر حفظ کنند، روابط آنها می تواند همچنان لذتبخش باقی بماند. اما اگر زن و شوهر سعی در تشابهسازی رفتار یکدیگر داشته باشند، خواهند گفت که ما با همخانه یا دوستمان زندگی میکنیم؛ و چون که این مسئله باعث نزدیک شدن خلق و خوی آنها به هم میشود، باعث کاهش روابط جنسی می شود. در واقع، با زیاد شدن عشق، همان اتفاقی که با زیاد شدن سوخت اتفاق میافتد رخ نمیدهد.
این یعنی فاصله مناسب میان خود را حفظ کنید. پرل می گوید: «لازمه اینکه همدیگر را موجوداتی مستقل بدانید این است که فاصله مناسب میان خود را حفظ کنید. همانطور که فاصله میان من و شما سبب تمایل جنسی ما به همدیگر می شود.»
10 – فرزند، رابطه شما و همسرتان را تقویت میکند
ایبس میگوید: «زمانی در رضایت از ازدواج غوطهور میشوی که کودکی متولد شود و تا زمانی هم که آنها خانه را ترک نکنند، این رضایت افزایش نمییابد.» شما با به دنیا آوردن کودک نه تنها فرد سومی وارد ساختمان نیمه کاره اتحاد دونفرهتان میکنید، بلکه او همان کسی است که فشار زیادی بر تخریب روابطتتان وارد خواهم آورد. تعجبی نیست که مردم میگویند که نتیجه اصرارشان برای ورود فرزندی جدید به خانواده حتی به خیانت همسرشان منتهی شده است.
مور میگوید: «اگر شما نمیتوانید خوب زندگی را پیش ببرید، بچه آوردن به نیت بهبود روابط ممکن است کوبیدن آخرین میخ بر تابوت زندگیتان باشد و با برانگیختن حسادت همسرتان احساسات او را بکشید. حسادت به بچه ممکن است زخم عمیقی بر پیکره عشق شما بزند.
11-چیزی از خانواده خود نیاموختهاید
یاکوب میگوید: »مردم فکر میکنند پس از ازدواج و آغاز زندگی، هر کاری که انجام میدهند درست است و در عین حال، به هیچ وجه از تربیت پدر و مادر خود در دوران کودکی سودی نمیبرند. بعداً میفهمند که زیر سایه گسترده خانوادههایشان، در حال تمرین الگوهای رفتاری مختلفی بودهاند.«
جاسمین 35 ساله کسی است که مزه زندگی سنتی را چشیده و دوست ندارد در مورد محلی که رشد کرده صحبت کند. میگوید: »صدای شوخیهای شبیه مادرم را میشنوم که مرا با لهجه اهالی حاشیه شهر صدا میزند و همه چیز را درباره من لو میدهد.
« خانواده جاسمین از هیپیهای دهه 1960بودهاند که سنتهای قدیمی بریتانیایی را به تمسخر میگرفتند. او حالا به جای اینکه از تلاشهای خودش مغرور باشد خود را تک و تنها در دنیای راحتی که با کار زیاد برای خودش فراهم کرده، احساس میکند.جاسمین برای شکستن سنگینی فضا شروع به پرسش میکند: «من چه چیزی از پدر و مادرم یاد گرفتم؟»
12-انتخاب کردن ساده است
برخی افراد باور دارند که؛ انتخاب همسر ساده است. این باور بر اساس این تصور رایج قرار دارد که ازدواج و انتخاب همسر شانسی است. این افسانه که انتخاب همسر شانسی است، باعث میشود که افراد از پذیرش مسئولیت برای شکست در روابط و همچنین، در کمک به رشد رابطه شانهخالی کنند. این باور موجب امتناع افراد از حضور در جلسات مشاوره پیش از ازدواج میشود.
افزایش کتابهای خودیار و مقالات مجلهها در مورد انتخاب همسر و همچنین، رشد دورههای آمادگی برای ازدواج نشان میدهند که انتخاب همسر مسئلهای ساده و شانسی نیست. متخصصان بارها هشدار دادهاند که چنین باورهایی میتواند به رابطه زوج آسیب بزند.
جامعه امروز تغییرات وسیعی در تمامی حوزهها کرده است. تغییر نقشهای جنسیتی، میزان بالای طلاق، تأثیر مسائل مالی بر خانوادهها و افزایش سطح توقعات برای ازدواج موجب شده است که انتخاب همسر نسبت به گذشته پیچیدهتر شود. بنابراین، نیاز به آموزش و آگاهسازی افراد ضروری به نظر میرسد.
منبع:
http://www.bartarinha.ir/fa/news/366194/ازدواج-و-انتخاب-همسر-شانسی-است
امیدواریم از این مطلب بهره کافی را برده باشید ، بزودی با شما همراه خواهیم بود در یک مطلب تازه تر از دنیای زناشویی
مجله اینترنتی گلثمین آرزوی بهترینها را برای شما دارد.