نقش مادر در تربیت کودک بیشتر است یا پدر؟
با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از فرزندان همراه باشید :
متأسفانه عدم آگاهی خانوادهها از این نکات وراهکارهای تربیتی موجب میشود کودک از ابتدا با تربیت صحیح آشنا نشود وبه مرور رفتارهای نادرست در او نهادینه شود وزمانی که به سنین بزرگسالی میرسد در معرض بسیاری از آسیبهای اجتماعی قرار گرفته ونسلی را قربانی کرده وجامعه را دستخوش آسیب کند؛ لذا تربیت کودک بیش از آنچه به نظر میرسد حائز اهمیت بوده وضرورت دارد والدین نسبت به آن بی تفاوت نباشند.
تربیت کودک از چه سنی باید اعمال شود؟
دکتر الهه میرآخورلی روان شناس تربیتی در این خصوص گفت: طبیعی است که تا یک سالگی تربیت کودک ضرورت ندارد زیرا تا این سنین تنها کودک نیاز به رفع نیازهای اولیه از جانب والدین خصوصا مادر دارد و تا این سن کودک متوجه امر و نهی و آموزش نکات تربیتی نمیشود ونیازمند حمایت مادر است و تربیت در مورد او موثر نیست.
تا این سن والدین تنها ملزم به برطرف ساختن نیازهای اولیه کودک هم به لحاظ روانی وهم به لحاظ جسمی هستند.رفته به رفته کودک توانایی فهم سخنان والدین را پیدا کرده ومتوجه امر ونهیهای آنها میشود.آموزش تربیت از یک سالگی به بعد شروع میشود ولی این به این معنی نیست که والدین از همین زمان میتوانند قوانین سختی برای کودک در نظر گرفته واعمال کنند.
در واقع تنها میتوان در مواقعی که کودک دست به کار خطرناکی میزند تنها با گفتن نه او را از انجام کار بازداشت زیرا در این زمان متوجه حرف میشود وبه مرور وقتی به سنین دوسالگی میرسد قادر به تمیز رفتار بد وخوب شده ومیتوان به شکل جدی تری تربیت کودک را آغاز کرد. از دوسالگی والدین باید در تربیت کودک جدی باشند واصول تربیتی خاصی را برای کودک مشخص کنند و این اصول را حتما رعایت کنند.
نقش مادر در تربیت کودک بیشتر است
وی در پاسخ به این پرسش که تربیت کودک بیشتر بر عهده مادر است یا هر دو والد به یک میزان در این خصوص نقش دارند اظهار کرد: پدر ومادر هر دو در این امر موثر هستند و به یک میزان نقش دارند لیکن به دلیل اینکه ارتباط مادر با کودک بیشتر از پدر است و زمان بیشتری را با کودک سپری میکند،تأثیر تربیتی مادر بیشتر است.
پدر زمان کمتری با کودک همراه است و در این زمان ممکن است مسائل کمتری پیش بیاید که نیاز به اعمال اصول تربیتی داشته باشد لیکن مادر به دلیل اینکه زمان بیشتری با کودک است مسائل بیشتری را شاهد است که نیاز به اعمال نکات تربیتی دارد و به دلیل همین ارتباط بیشتر مادر با کودک طبیعتا تربیت کودک بیشتر با مادر است.این به این معنی نیست که پدر نقشی نداشته و باید خود را کنار بکشد بلکه توصیه این است که حتی اگر پدر از کودک دور است در مواقعی که حضور دارد در هماهنگی با اصول تربیتی مادر کوشا باشد ودر این زمینه نظر دهد.
دوگانگی در رفتار وسوءاستفاده کودک آسیب ناشی از دخالت تربیتی مادریزرگ وپدربزرگها
وی ضمن اشاره به این نکته مهم که معمولا دخالت مادربزرگ وپدربزرگها در رفتار با کودک یکی از ضربههای تربیتی مهم در این خصوص است افزود: مشخص است که بنابر مقتضیات زمان نحوه تربیت مادربزرگ وپدربزرگها با والدین کودکان متفاوت است واصول تربیتی زمان آنها کاملا با اصول تربیتی این دوران متفاوت است.
این اختلاف تربیتی وجود دارد واصولا مادربزرگ وپدربزرگها در رفتار با کودک بسیار عاطفی ودر موارد بسیاری غیر منطقی عمل میکنند که این رفتار به اصطلاح منجر به لوس شدن کودک میشود.
این مساله اختلاف تربیتی را بوجود میآورد ودر واقع کودک متوجه نخواهد شد که نحوه درست رفتار کدام است اصولی که والدین به کار میگیرند ویا اصولی که مادربزرگ وپدربزرگ ارائه میکنند.
در نتیجه دوگانگی برای او بوجود آمده ومنجر به سوءاستفاده شده ومعمولا به اهداف خود میرسد. به همین دلیل بهتر است اگر والدینی مجبور به سپردن کودک به والدین خود هستند آنها را با اصول تربیتی خود آشنا کرده و از آنها بخواهند این اصول را رعایت کنند حتی اگر به این اصول اعتقادی ندارند زیرا این اصول به نفع تربیت کودک است.هماهنگی در تربیت کودک مهمترین نکتهای است که باید نسبت به آن اهمیت داد و آگاه بود.
عوارض بلند مدت عدم هماهنگی اصول تربیتی والدین
این استاد دانشگاه در خصوص عوارض عدم هماهنگی در شیوه تربیتی والدین با یکدیگر گفت : اهمیت این امر به حدی است که گفته میشود ارائه یک الگوی تربیتی غلط ولو یکسان آسیب تربیتی کمتری نسبت به اعمال اصول تربیتی صحیح لیکن غیر هماهنگ والدین به کودک میزند. زیرا کودک زمانی که مشاهده کند انجام برخی رفتارها از جانب او توسط یکی از والدین مورد شماتت قرار میگیرد و توسط والد دیگر مورد تأیید قرار میگیرد دچار دوگانگی میشود.
قرار بر این است که به کودک آموزش داده شود که رفتار غلط کدام است و رفتار درست چیست و علت تربیت این است ولی زمانی که والدین خود در خصوص درست وغلط بودن رفتاری هماهنگ نیستند طبیعی است که قادر به آموزش صحیح نیستند.کودک در این شرایط دچار بهت میشود که بالاخره فلان رفتار من درست است یا خیر؟ در نتیجه این دوگانگی منجر به استرس واضطراب در او میشود زیرا نمیداند با انجام رفتاری خاص آیا مورد تنبیه قرار میگیرد یا تشویق میشود؛این مسأله تأثیر بدی بر روحیه او بجای میگذارد وکودک از این اختلاف نظر والدین سوءاستفاده میکند و فردی سوءاستفاده گر میشود.
مشکل دیگری که ایجاد میشود این است که کودک بی بندوبار و حرف نشنو خواهد شد زیرا زمانی که شاهد این رفتار است که پدر برای روش تربیتی مادر ارزشی قائل نمیشود و مادر هم به همین صورت عمل میکند دیگر روشهای تربیتی بر روی او موثر نخواهد بود ونتیجه ندارد ودر نتیجه برای اطرافیان ارزشی قائل نخواهد بود واین مشکل به همین جا ختم نخواهد شد واین کودک در مدرسه وبعدها در اجتماع فردی بی بندوبار ،لاقید وبی مسئولیت بار خواهد آمد که هیچ اعتقادی به اصول اخلاقی نخواهد داشت.
تنبیه و تحقیر موثر نیست
در مواردی والدین با یکدیگر تفاهم تربیتی دارند لیکن روش تربیتی که انتخاب کردهاند نادرست است؛به طور نمونه یا پدر ومادری سخت گیر هستند که معتقد هستند تنبیه روش تربیت موثری برای کودک است ؛تحقیر ،توهین کردن ومحدودیت درتربیت کودک تأثیر بسیار بدی میگذارد و مطمئنا پاسخ مناسبی نخواهد داشت.
ممکن است برخی از والدین گمان کنند ارائه رفتارهای تند وتنبیه کودک در پارهای از موارد شامل این حالت میشود لیکن لازم به ذکر است تمامی والدین مواردی از تنبیه وتحقیر کودک را تجربه کرده .مسلما بعد از انجام این تنبیهات پشیمان شده اند واین موارد شامل بحث نمیشود بلکه این اقدام زمانی اشتباه است که از سوی والدین به عنوان اصول تربیتی پذیرفته شده باشد ومعتقد باشند تربیت کودک تنها با تنبیه امکان پذیر است.
مواردی که از روی عصبانیت وگهگاه اتفاق میافتد،خیلی نگران کننده نیست وبهتر است که والدین در این شرایط از کودک به دلیل عصبانیت ناخواسته خود عذرخواهی کنند.
روشهای تربیتی درستی وجود دارد که والدین به جای عصبانیت وتنبیه باید جایگزین کرده وبه کودک خود هم آموزش دهند تا در مواقع عصبانیت در پیش گیرند.
والدین سهل گیر کودکان بی بندوبار تربیت میکنند
دکتر میراخورلی ضمن تاکید به این نکته که والدین سهل گیر همانند والدین سخت گیر کودکان موفقی تربیت نخواهند کرد گفت: این والدین کودک را با سهل انگاری رها میکنند وبه دلیل اینکه تحمل سماجت کودک را ندارند بلافاصله نیازهای او را براورده میکنند.این کار باعث میشود کودک بی بندوبار بار آمده وگمان میکند هرکاری دوست دارد میتواند انجام دهد وباید به همه نیازهایش به هر قیمتی برسد. از جایی که کودک همیشه در محیط خانواده نیست ووارد اجتماع میشود زمانی که به خواستهها نرسد واطرافیان پاسخگوی او نباشند قطعا دچار مشکل خواهد شد.
اختلافات زناشوئی بزرگترین ضربه تربیتی به کودک
وی در خصوص ضربه اختلافات زناشوئی بر روان کودکان بیان داشت: اگر اختلافات زناشوئی زوج به حدی است که مدام با هم درگیر بوده ودر حال مشاجره هستند به طوری که روان شناس هم قادر به کمک به آنها نباشند،جدایی بهترین گزینه است زیرا نتیجه این اختلافات در کودک احساس حقارت،ناامنی،استرس ،عدم اعتماد به نفس وبزهکاری را بوجود میآورد ووالدین باید تصمیم درستی را به نفع کودکان بگیرند.
این امر بستگی به میزان اختلافات ونحوه برخورد والدین دارد.در مواردی والدین با یکدیگر اختلاف دارند لیکن سعی میکنند کودک متوجه این اختلافات نشود واز طرفی برخی از والدین توجهی به این امر نداشته و دائما در مقابل کودک با هم مشاجره میکنند.
دکتر میرآخورلی افزود: گاهی والدین تمایل به تربیت صحیح کودک دارند لیکن آگاهی و دانشی در این خصوص ندارند ودنبال کسب آگاهی نیستند. این والدین با ارائه رفتار تربیتی که خود گمان میکنند صحیح است تربیت کودک را مختل میکنند.
این درصورتی است که در حال حاضر به دلیل حضور افراد در فضاهای اجتماعی وارائه راهکارهای تربیتی کسب آگاهی بسیار سهل و آسان شده است و توصیه میشود والدین هم در صورت عدم آگاهی از روشی تربیتی از اعمال آن بر کودکان خودداری کنند و در این راه از متخصصان کمک گیرند.
راهکار تربیتی صحیح چیست؟
وی در انتها در خصوص راهکار صحیح تربیت کودکان افزود:دردرجه اول بالا بردن آگاهی در زمینه تربیت کودک بسیار راهگشا است اینکه والدین بدانند بسیاری از ویژگیهای رفتاری در کودک اقتضای سن او وطبیعی است ونیازی به ارائه روش تربیتی خاصی نیست بطور مثال در یک سنی کودک لجبازی میکند ویا در سنین دیگری کودک میخواهد مستقل شود و دائما نه میگوید.بنابراین طبیعی است که رفتارهایی از آنها سر بزند و والدین نباید برخورد خشن کنند.
بعد از آگاهی والدین باید شیوه فرزندپروری درستی انتخاب کنند که بر قاطعیت استوار است یعنی والدین نه سخت گیر ونه سهل گیر هستند بلکه قاطع هستند.انتخاب قوانینی که نه سخت باشند ونه آسان اصول قاطعیت است واگر کودک از این قوانین سرپیچی کرد تنبیه خاصی که مطمئنا بدنی نیست مشخص میشود واز قبل به کودک گفته میشود واگر قانون را زیرپا گذاشت باید اجرا شود.
از طرفی برای کودک باید آزادی قائل شد وزیاد اورا محدود نکرد واین روش تربیتی روشی است ما بین سخت گیری وسهل گیری اما به شکل قاطع که باید به اندازه کافی نه زیاد ونه کم اعمال شود.ضمن اینکه در کنار تمام اصول تربیتی که تعیین میشوند باید روابط عاطفی بسیاری حاکم باشد و محیط خانه را مانند یک سربازخانه در نیاوریم وحتی بهتر است که در تعیین قوانین با کودک هم فکری کنیم تا حس اعتماد را افزایش دهیم اگرچه این کار آسانی نیست لیکن نیاز به تمرین وآگاهی دارد.