گفتگو با هنرمندان

گفتگو با استاد انور، صدای منحصر به فرد ایران

با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از گفتگو با هنرمندان همراه باشید :

همشهری 6 و 7 – علی اصغر كشانی: بسیاری از شاهكارهای سینمایی بدون هنر برخی هنرمندان راهی به جاودانه‌شدن پیدا نمی‌كنند. منوچهر انور از آن دست هنرمندانی  است كه طنین صدایش برخی از بهترین آثار تصویری سینما را برای ما ماندگار كرده‌است. او پس از سال‌ها هنرآفرینی در عرصه صدا ، اكنون در آستانه 90 سالگی همه هم و غم‌ خود را صرف ادبیات ایران كرده‌است.

 

زبان تمـدن

 

استاد انور از جمله هنرمندانی است  كه هیچ‌گاه خود را محدود به هنر خدادادی‌اش؛ گویندگی نكرد و بی پروا سراغ دل‌مشغولی‌هایش رفت. همین انگیزه‌ای شد تا به سراغ این هنرمند پرتلاش برویم و از او جویای علایق گوناگونش از جمله زبان و ادب فارسی كه سال‌هاست دلبستگی ژرفی به آن دارد، بشویم. برای این گفت و گو مهمان او در خانه زیبایش در الهیه شدیم؛ جایی كه خوشبختانه در میان انبوهی از برج‌ها و آسمان‌خراش‌ها معماری اش حفظ شده و بوی گذشته می‌داد.

شما یكی از صداهای منحصر به فرد ایران را دارید. این استعداد خدادادی را چه كسی در شما كشف كرد؟

خود خدا(خنده). از لطف اغراق آمیزتان كه بگذریم، قضیه به دوران درس خواندن و كارآموزی ام در «R.A.D.A» آكادمی سلطنتی هنرهای دراماتیك لندن بر می‌گردد.

شما سال‌هاست كه با ادبیات، فرهنگ و شعر و زبان فارسی انس دارید. در حال حاضر بیشتر دلبسته كدام‌یك از شاعران ایرانی هستید؟

این روزها، به اقتضای كاری كه در دست دارم، سر‌و‌كارم اختصاصا با حافظ ، سعدی و مولاناست، اما به طور كلی از رودكی تا حافظ، به بیش از 10شاعر دلبستگی دارم.

هنوز پس از این همه سال زیر و رو كردن این متن‌ها چیزهای جدیدی از آنها كشف می‌كنید؟

حد و حساب ندارد. حافظ را هر چه می‌خوانیم تمام نمی‌شود. از دیوان‌های حافظ و مولوی دائم چیزهای جدید كشف می‌كنم.

علت این همه عمق و ژرفای‌ این شاعران چیست؟

نابی و بی‌غشی. شاعری چیزی نیست كه به هر شاعری بشود اطلاق كرد. اینها به معنای دقیق و عمیق كلمه شاعرند.

 

زبان تمـدن

 

چرا فرهنگ ایرانی برای انتقال معانی عمیقی كه داشت زبان شعر را انتخاب كرد؟

تا آنجا كه می‌دانم، استعداد موسیقاییِ«قیمتی دُر دری» یكتاست (من آنم كه در پای خوكان نریزم/ مر این قیمتی دُر لفظ دری را – ناصرخسرو)؛ به گمانم از این جهت است كه می‌شود فردوسی ، سعدی، حافظ و مولانا را بلندترین قله‌های شعر جهان دانست و رودكی، نظامی و خیام را از یاد نبرد و برای شكسپیر هم در میان‌شان تخت بلندی بر پا كرد.

سال‌ها تلاش كرده‌اید تا به زبان گفتار توجه شود. زبان گفتار چرا برای شما این قدر اهمیت دارد؟

بنا بر تجربه‌های شخصی به این نتیجه رسیده‌ام كه مادر دستور زبان، دستور موسیقایی گفتار است. زبان كتابت، زبانی است كه هفت، هشت هزار سال بیشتر عمر ندارد. پیش از اختراع الفبا در سومر هزاران سال آدم‌ها با هم حرف می‌زدند و حرف هم را می‌فهمیدند. حرف هم را فهمیدن، گذشته از دریافت كلمات، نیازمند احاطه بر نحو پیچیده دقیقی است كه ساختار آن ضرورتا موسیقایی است – ملغمه اسرار‌آمیزی از آواهای سرشار از زیر و بم، فشارها و تاكیدها و ضرباهنگ‌های قانونمند كه ساختار صوتی آن را ناگزیر باید موسیقایی بنامیم؛ امری كه اصلا ربطی به كتابت ندارد و تاكنون كسی دستور درستی برای آن ننوشته و دستور جامعی مثل دستور كتابت برای آن نوشتن از محالات است، هر چند كه هر كودك نوزادی خود به‌خود آن را می‌آموزد و هیچ بزرگسال بی‌سوادی نیست كه از این بابت چیزی كم بیاورد.

اوضاع حالا چطور است؟

امروزه زبان شناس‌ها به زبان گفتار توجه زیادی دارند. توجه داشته باشید اگر بخواهید یك جمله یا یك شعر یا یك صفحه مطلب گفتاری را بر حسب دستور موسیقایی گفتار تجزیه و تحلیل كنید می‌بینید حجمش وحشتناك می‌شود و شاید ادای حق آن، به‌صورت مكتوب اصلا ممكن نباشد.

همین حرفی را كه من و شما داریم با هم می‌زنیم، اگر بخواهیم به طور مكتوب تشریح كنیم، می‌بینیم كه مثنوی هفتاد من كاغذ می‌شود، اما نحو پیچیده همین عبارات را به طور لایشعر مراعات می‌كنیم، بدون این كه به فكر صرف و نحو باشیم حرف همدیگر را می‌فهمیم؛ كاری كه به راحتی از بچه‌ها هم، در دو سالگی بر‌می‌آید. بچه وقتی زبان باز می‌كند، خود به خود این قفل را می‌گشاید و به طور طبیعی بر نحو زبان مسلط می‌شود. ذات زبان یك پدیده راز آلود غریزی است كه ابزارش نَفَس، حنجره، تارهای صوتی، زبان، دندان، لب، گلو، بینی و صدها چیز دیگر است كه صداها را با هم تركیب می‌كند و نت‌های بیشمار گفتار را چنان با هم در می‌آمیزد كه این همه معنی از آنها بیرون می‌آید.

 

زبان تمـدن

 

شاعران ما چقدر در بند این موضوع بوده‌اند؟

شاعران بزرگ ما، گذشته از احاطه‌‌شان بر كلمات، موسیقیدان هم بودند، چه‌ سازی هم بزنند یا نزنند. گفته شده كه حافظ خوش صدا بود. موسیقی در شعر حافظ و مولانا موج می‌زند و كلمات و اصطلاحات موسیقایی در آنها فراوان است. ارغنون ساز فلك رهزن اهل هنر است/ چون از این قصه ننالیم و چرا نخروشیم؟ ببینید كلمات به تمامه موسیقی است و «رهزن» هم به معنی «راهزن» است، هم به معنای نوازنده گوشه‌های موسیقی!

بشنو از نیِ مولانا هم دست كمی از بیتی كه خواندید ندارد، درست است؟

بله! تمام تجربه‌های مولانا و ضرباهنگ‌های خاص او در تاریخ ادب بی‌سابقه است. هرگز به فكر كسی نرسیده كه این همه اوزان متفاوت را در سه هزار و 500غزل بیاورد.اگر بخواهید یكی از غزل‌های مولانا را تجزیه و تحلیل كنید و از آن جزئیاتی را از نظر موسیقایی و قواعد نانوشته گفتار بیرون بكشید، باید ده‌ها صفحه سیاه كنید و آخرش هم نخواهید توانست مطلب را به خانه آخر ببرید. خود مولانا ضمنا عاشق سماع هم بود.

در ادبیات معاصر چه كسانی به زبان گفتاری- كه شما بخشی از عمرتان را صرفش كرده‌اید- نزدیك شده‌اند؟

در میان شاعرها مثلا؛ سهراب سپهری و در نثر نویسی مثلا؛ نجف دریابندری، ایرج پزشكزاد، چوبك و البته صادق هدایت.

شما از گویندگان بنام گفتار متن كشور هستید. در گفتارهای فیلم‌های‌تان و همچنین حافظ خوانی و مولوی خوانی‌هایی كه داشته‌اید چقدر به زبان گفتار توجه می‌كردید؟

كوشش من در همه حال پیوند دادن گفتار با لفظ قلم بوده‌‌است؛ پیوندی كه تا زمان حافظ همواره برقرار بوده‌. بعد از حافظ كه گفتار رو به فراموشی رفت، انحطاط زبان فارسی شروع شد. دوران اوج زبان فارسی زمانی بود كه گفتار و نوشتار همدم و همنوا بودند و این دو گانگی امروزی وجود نداشت. زبان امروز ما زبانی شده دو شاخه: یكی زبانی كه با آن حرف می‌زنیم و دیگری؛ زبانی كه با آن می‌نویسیم. وقتی هم كه پای كتابت در كار است، جرات نمی‌كنیم حرف‌مان را همان طور كه می‌زنیم روی كاغذ بیاوریم. از بعد مشروطه مقداری به سمت گفتار رفته‌ایم. قائم مقام فراهانی، میرزا آقای تبریزی، میرزا حبیب اصفهانی و ایرج میرزا، دهخدا، جمالزاده و دیگران آمدند و بعضی از آنها چراغ‌های پر نوری در این زمینه روشن كرده اند.

 

زبان تمـدن

 

الان در چه مرحله‌ای هستیم؟

هنوز تا جایی كه باید به آن برسیم، فاصله زیاد است. خودتان ببینید! وقتی می‌خواهیم یك پیغام ساده برای پیغامگیر تلفن طلب كنیم یا یك كارت دعوت برای كسی بفرستیم، چه بلاهایی بر سر بیچاره دُر دری می‌آوریم. امثال میرزا مهدی خان استرآبادی؛ منشی نادر شاه، با مستعرب نویسی و فضل فروشی، فارسی را به چه روزی انداختند و میرزا مهدی خان‌های امروزی چه بلاهایی همچنان بر سرفارسی می‌آورند!

چطور با وجود شاهكار‌هایی چون شاهنامه فردوسی چنین اتفاقاتی روی می‌دهد؟

نكته همین است. روزگاری ایران فردوسی داشت. سعدی هم در بوستان با همان وزن فردوسی شعر سروده‌ است. كارهر دوی آنها به معجزه می‌ماند، اما هیچ شباهتی به همدیگر ندارند. گو این كه سعدی، به وزن فردوسی، از خود فردوسی هم یاد می‌كند: چه خوش گفت فردوسی پاكزاد/ كه رحمت بر آن تربت پاك باد/ میازار موری كه دانه كش است/ كه جان دارد و جان شیرین خوش است.

چرا زبان فارسی در طول تاریخ خود ورود واژه‌هایی از زبان‌های دیگر را در خود مجاز شمرده‌است؟

فارسی زبان تمدن است و زبان تمدن امكان ندارد درست و دست نخورده باقی بماند. زبان‌های اروپایی هم در اصل زبان‌های محلی خالص بوده‌اند كه به مرور زبان‌های حاكم یونانی و لاتینی و بعدها واژه‌های فارسی، عربی، چینی و هندی و دیگر زبان‌ها به آنها اضافه شده است. بگذریم از این كه زبان‌های هند و اروپایی هم ریشه‌اند و از نظر تحول تاریخ پیچیده ارزشمندی دارند.

علاوه بر فعالیت‌هایی كه در زمینه زبان گفتار داشته‌اید، از فعالان عرصه تئاترملی هم بوده‌اید. بعد از بازگشت به ایران در اواسط دهه 30 بیشترین هم و غم‌تان چه بود؟

در لندن تئاتر خواندم و وقتی به تهران آمدم سه نمایش از گروه هنر ملی دیدم كه منقلبم كرد. آن روزها سركیسیان سرپرست گروه هنر ملی بود. به گروه هنر ملی پیوستم و در نمایشنامه بلبل سرگشته نوشته علی نصیریان همراه با عباس جوانمرد، جمشید لایق، احمد براتلو، محمد نوری، عصمت صفوی و خانم آراسته بازی كردم.

شما خشم و هیاهوی ویلیام فاكنر و چند جلد از تاریخ تمدن ویل دورانت را ویراستاری كردید. چه شد كه آن زمان سراغ كار نوشتاری برای بچه‌ها رفتید و با كانون پرورش فكری كودكان همكاری كردید؟

من ویراستار و مترجم بودم و برای بچه‌ها هم بعضی قصه‌های كهن را به‌صورت امروزی بازنویسی كردم. كانون تازه تاسیس پرورش فكری كودكان از من خواست چند تا از این قصه‌ها را كه آماده چاپ بود به كانون واگذار كنم كه كردم. یكی از آنها كتاب مهمان‌های ناخوانده، بازنویسی فریده فرجام بود كه كار كانون با آن شروع شد. الان بیشتر از نیم قرن است كه دارند مهمان‌های ناخوانده را همچنان چاپ می‌كنند. خیلی‌ها حتما به یاد دارند كه در آنجا از كتاب‌هایی مثل كدو قلقله زن پنج هزار نسخه چاپ شد و چاپ آنها ده‌ها بار تكرار شد.

آن زمان جوانان با استعدادی بودند كه شما كار آنها را معرفی و مطرح می‌كردید مثلا سهراب شهید ثالث فیلمساز یا بهمن شعله ور مترجم یا برخی دیگر. چطور این استعدادها را معرفی می‌كردید و درباره آن جوان‌ها اینقدر دقت عمل به كار می‌بردید؟

در مورد شهید ثالث باید بگویم كه آن زمان عضو كمیته انتخاب فیلم در جشنواره فیلم تهران بودم. شهید ثالث كه آن زمان جوان بود، رفته بود بندر تركمن و با 70دقیقه فیلمی كه برای فیلم خبری از وزارت فرهنگ و هنر در اختیارش گذاشته بودند، «یك اتفاق ساده» را ساخته بود.وزارتخانه برای این كار، او را توبیخ كرده بود.یك روز فیلم را دیدم.بعد پیش وزیر وقت؛ رفتم و با او صحبت كردم و از شهید ثالث و فیلمش دفاع كردم و از وزیر خواستم فیلم را ببیند. وزیر فیلم را دید و قبول كرد كه نمایش داده شود. فیلم هم در فستیوال جایزه گرفت.

لینک منبع

امتیاز شما به این مطلب
پرده آماده دارکوب

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا