سریال بچه های نسبتا بد
سریال بچه های نسبتا بد تازه ترین ساخته سیروس مقدم می باشد که فیلمنامه آن توسط پیمان عباسی نوشته شده است.
پخش «بچه های نسبتا بد» از بیشت و هفتم مهر ما در۲۶ قسمت از شبکه اول سیما شروع شد.حمید گودرزی، میلاد کی مرام، اشکان خطیبی، یوسف تیموری، علی طباطبایی، شهرزاد کمال زاده، اکبر وارث، نیکی مظفری ، اصغر نعیمی و اکبر عبدی از جمله بازیگران این سریال هستند. سریال بچه های نسبتا بد که داستان چهار جوان خلافکار است که اتومبیل حامل یک گاوصندوق را به سرقت می برند که در آن ۲۰۰۰ سکه بهار آزادی وجود دارد که به همت یک موسسه خیریه و برای اهدا به زوج های نیازمند فراهم شده است. با از دست رفتن سکه ها که قرار است در مراسم ازدواج گروهی زوج ها در روز عید فطر اهدا شود،موسسه خیریه دچار بحران می شود….
در آستانه پخش سریال سراغ پیمان عباسی نویسنده «بچه های نسبتا بد» رفته ایم تا درباره این سریال بیشتر بدانیم.
سریال «بچه های نسبتا بد» ابتدا قرار بود توسط بهرنگ توفیقی کارگردانی شود. چه شد که کار به سیروس مقدم رسید؟
بعد از این که من و بهرنگ توفیقی تله فیلم «آماده باش» را کار کردیم و نتیجه هم خوب شد، تصمیم گرفتیم شخصیت های آن قصه را برای کاری دیگر حفظ کنیم. یعنی قرار شد سه پسر جوان که درآن فیلم خیلی خوب خلق شده بودند را به سریال جدید بیاوریم.بعد از مدتی شبکه یک طرح را پسندید و از سید کمال طباطبایی(تهیه کننده) خواست تا آن را برای ماه رمضان، به کارگردانی سیروس مقدم تولید کند. وقتی آقای طباطبایی من را در جریان کار قرارداد گفتم با بهرنگ توفیقی پیش تولید هم رفته بودیم.ایشان گفتند می خواهیم فضای کار را تغییر دهیم. ما آن طرح را کامل کنار گذاشتیم و یک طراحی مجدد انجام دادیم . شخصیت ها هم تغییرات اساسی پیدا کردند. در راستای همین دگرگونی ها اسم سریال از بچه های نسبتا خوب به بچه های نسبتا بد تغییر یافت.
فضای کلی قصه هم تغییر کرده؟
ما چند تا جوان داریم که دگیر یک سری مشکلات شخصی هستند و این مشکلات نهایتا باعث می شود آن ها دست به یک سرقت عجیب و غریب بزنند و بعد از سرقت دچار یک سری مشکلات پیش بینی نشده می شوند. داستان در ورسیون اول شخصیت محور بود و ما با دنیای درونی آدم ها سر و کار داشتیم؛ برای همین قصه آرام پیش می رفت و ما کم کم با روحیات و خلقیات شان آشنا می شدیم تا زمانی که دزدی انجام می شد به آن ها حق بدهیم. اتفاقی که در طراحی دوم رخ داد این بود که ما داستان را از حالت شخصیت محور به سمت ماجرا محور سوق دادیم. اگرچه سعی کردیم آن فضا را هم حفظ کنیم. الان داستان به گونه ای است که با سرقت شروع می شود و بعد ماجرا پشت ماجرا اتفاق می افتد و قصه روبه جلو می رود.
این اتفاق خوبی است که ریتم سریال تند باشد. مخاطبان امروزی خیلی حوصله سریال های کش دار ندارند. برای رسیدن به این فرم الگوی خاصی مد نظرتان بود؟
نه طی کار به این فرم رسیدیم .سابق بر این برای تعریف قصه ها می گفتیم یکی بود یکی نبود …. در این سریال نه تنها قصه به سمت جلو حرکت می کند که همزمان به سمت عقب هم حرکت می کند. این ها کی اند و چرا این اتفاق رخ داده راز زندگی شان چیست؟ رازها را درست گفته اند یا به همدیگر دروغ گفته اند؟ همین قدر که وانمود می کنند رفیق هستند یا نه ؟ در نتیجه نقبی می زنیم به دنیای درونی این آدم ها که از قبل تر شکل گرفته و بازتاب آن را در ماجرای امروز می بینیم. از این نظر سریال شکل نویی دارد.
سریال قرار بود برای ماه مبارک رمضان آماده شود. فشردگی زمان اثر منفی روی کار نداشت؟
این سریال به لحاظ تایم نگارش پدیده عجیبی بود. چون روزی یک اپیزود نوشته شده. حتی فرصت نبود قصه را برای کسی توضیح بدهم که برود بنویسد؛ حتی همین زمان می گرفت. از طرفی چون باید نویسنده درجه یک می آوردیم و بالطبع چنین نویسنده ای خودش صاحب تفکر و ایدئولوژی است و هر چه من می گفتم الزاما قانع نمی شد، کلا از خیرش گذشتیم تا زمان را از دست ندهیم. به هر حال من این کار را دوست دارم ؛همین گونه که هست. نمی دانم اگر زمان بیشتر داشتیم نتیجه بهتر می شد یا نه؟ حتی فرصت نداشتم فکر کنم که بهترش چی می شود. چون بلافاصله درگیر چند فیلمنامه سینمایی شدم و هنوز وقت نداشتم فکر کنم ببینم چه شد؟!
بچه های نسبتا بد سریالی است که مردم می توانند مابه ازای بیرونی شخصیت ها را در آن ببینند.همه چیز این سریال مثل زندگی است. تمام تلاش ما این بوده که آدم ها مال خود جامعه باشند. سریال ماتادور هفته پیش تمام شد. با این که عواملش از دوستانم هستند ولی من نه پلییسش را می شناختم نه دزدش را و نه ماجرای آن را باور می کردم.
شخصیت ها را بر اساس بازیگران فعلی سریال می نوشتید؟
بازیگران را با تعامل همدیگر پیدا کردیم. برای نقش ها کاندیداهای زیاد داشتیم که در نهایت به ترکیب فعلی رسیدیم و بر اساس آن ها می نوشتیم.
آن طور که از خط کلی داستان و نیز ترکیب بازیگران بر می آید این است که فضای سریال بیشتر مردانه است.
نه. سریال را که ببینید متوجه خواهید شد. در این سریال عجیب ترین عشق هایی که بتوان تصور کرد وجود دارد. هر کدام از قهرمانان یک پارتنر مونث دارند و زندگی خصوصی شان روایت می شود .
نکته مهمی که خیلی از فیلمسازان از آن غافل هستند عدم تطبیق اتفاقات داستان با زندگی واقعی است. در بچه های نسبتا اتفاقات رئال است یا فانتزی؟
کاملا رئال . بچه های نسبتا بد سریالی است که مردم می توانند مابه ازای بیرونی شخصیت ها را در آن ببینند.همه چیز این سریال مثل زندگی است. تمام تلاش ما این بوده که آدم ها مال خود جامعه باشند. سریال ماتادور هفته پیش تمام شد. با این که عواملش از دوستانم هستند ولی من نه پلییسش را می شناختم نه دزدش را و نه ماجرای آن را باور می کردم. معادل این آدم ها را در جامعه ندیده بودم اما در داستان ما همه آدم ها پایشان رو زمین است. قصه یک تمی دارد که کلید شکل گیری آن بوده . سریال داستان آدم هایی است که اولین بار چیزی را تجربه می کنند. عشق ، سرقت، زندان، طلاق ، شکست و… هر چیزی در این قصه اولین بار بوده. غیر از این شده باشد باید پرچم شکست را بالا ببریم یعنی همه چیز باید طبیعی و باورپذیر باشد. نه دزدی عجیب و غریب است نه آدم ها سوپرمن هستند نه پلیس ها خیلی با هوش اند. همه چیز در اندازه و حد طبیعی خودش است.
این بچه های بد
سریال بچه های نسبتا بد پنج کاراکتر اصلی دارد که چهار نفر آن ها در سرقت از موسسه خیریه دست دارند. این شخصیت ها عبارتند از:
همیاون با بازی اشکان خطیبی . او پسر بلند پروازی است که می خواهد یک شبه ره صد ساله را برود. اصلا دلش نمی خواهد به طبقه اجتماعی خودش نگاه کند. می خواهد به هر قیمتی شده به طبقه بالای جامعه وارد شود.
سمیر با بازی میلاد کی مرام . او در اطراف شهر مکانیکی داشته اما الان بیکار و ورشکسته شده. او هیچ وقت نتوانسته آن طور که باید و شاید کاری برای زن و بچه اش انجام دهد. از این بابت نگران است بویژه آن که همسرش هم باردار شده.
رهی با بازی علی طباطبایی. پسری است که در اثر یک اشتباه خیلی بزرگ دردسر عجیبی برای پدرش درست کرده. پدرش برای دادن بدهی او پول نزول گرفته تا زندان نیفتند . پدرش از پس این قرض بر نمی آید و علیرغم بیماری به زندان می افتد. حالا او برای بیرون آوردن پدرش دست به هر کاری می زند.
تورج با بازی یوسف تیموری. تئورسین و برنامه ریز سرقت است.خودش از جمله کسانی است که در ازدواج های دست جمعی خیریه ثبت نام کرده با این رویا که ۱۰ سکه جایزه را بگیرد. پادوی یک صرافی است که شوخی شوخی ایده اش درباره سرقت جدی می شود.
عطا با بازی حمید گودرزی. پسری مهربان و از خانواده ای فرهنگی است که به خاطر مهربانی و صداقت، مورد سوء استفاده قرار گرفته و مدتی به زندان افتاده. حالا که آزاد شده آن چهار جوان سکه های خیریه را از او می دزدند و این شروع ماجراهای دیگری برای اوست.