گفتگو با هنرمندان

گفتگو با سعید راد

روزنامه آرمان امروز – احسان انصاری: نامش با تاریخ سینمای ایران گره خورده است. بازیگری که با بازی در بیش از هفتاد فیلم سینمایی و تئاتر هنوز هم فاتح گیشه‌ها و قلب تماشاگران است و بسیاری به سینما می‌روند تا بازی او را ببینند.

چهره، صدا و زبان بدن منحصر به فردش از وی بازیگری ماندگار در سینمای ایران ساخته است.

سعید راد یکی از تأثیرگذارترین بازیگران تاریخ سینمای ایران در قبل و بعد از انقلاب اسلامی است که همواره روی توانمندی‌های هنری‌اش تکیه داشته و هیچ گاه از مسیر مستقیم سینما و هنر به دام رابطه و باندبازی نیفتاده است.

به همین دلیل نیز بوده که حضوری مستمر و تأثیرگذار در تاریخ سینمای ایران داشته است. اما امروز او انتقادات جدی به وضعیت سینمای ایران دارد و معتقد است: «از سینمای هنری و فکری به ساده پسندی رسیده‌ایم».

او به واسطه یک هنرمند متعهد و مردمی سینمای امروز ایران را به بوته نقد می‌کشد و به صراحت عنوان می‌کند:«با این وضعیتی که سینمای ایران در پیش گرفته نباید منتظر موج نو در سینمای ایران بود».

«صحنه سینمای ایران از بزرگان خالی شده است. بسیاری به دلیل اینکه فضا را برای فعالیت و ایده پردازی خود فراهم نمی‌دیدند یا گوشه گیر شده‌اند یا عطای حضور در وطن را به لقایش بخشیده اند».

در ادامه متن گفت‌وگو با سعید راد را از نظر می‌گذرانید.

متاسفم؛ «قدرت» جای «تفکر» در سینما نشسته است

‌‌چرا هرچه از عمر تاریخ سینمای ایران گذشت کیفیت فیلم‌ها نزول پیدا کرد؟ چرا امروز جای خالی بزرگان سینما با فیلم‌های تأثیرگذار و جریان ساز احساس می‌شود؟

ورود به سینما نیازمند استعداد ذاتی است. این مسأله به خصوص درباره کارگردان‌ها و بازیگران صادق است.

امثال آقایان نادری، کیمیایی، تقوایی، بیضایی، مهرجویی، درویش و حاتمی‌کیا با توجه به استعداد ذاتی که داشتند توانستند در سینمای ایران دارای جایگاه شوند.

در یک دوره خاص این تفکر در سینمای ایران به وجود آمد که باید استعدادهای سینمایی را کشف کرد. بنده معنای این سخن را درک نمی‌کنم.

متأسفانه برخی بدون اینکه هیچ استعدادی در زمینه سینما داشته باشند وارد چرخه فیلمسازی شده اند و فیلم‌هایی را تولید می‌کنند که هیچ محتوایی ندارد.

این شرایط تنها درباره کارگردان‌ها وجود ندارد، بلکه وضعیت برخی بازیگران نیز به همین شکل است. در شرایط کنونی توازن سینمای ایران به هم خوره و هیچ چیز سرجای خود قرار ندارد.

‌‌این توازن از چه زمانی بهم خورد؟

این توازن در یک دهه اخیر بهم خورده است. دلیل این مسأله نیز این بود که در این مقطع زمانی تماشاگران برای تفریح خود به سینماگران جهت دادند.

در این مقطع در فضای سینما این سخن مطرح بود که جامعه نیاز به خندیدن دارد. به همین دلیل مردم از فیلم‌هایی که درباره جنگ نیز ساخته می‌شد انتظار خنداندن داشتند.

سینمایی که تماشاگر به آن جهت دهی کند نمی‌تواند ثبات داشته باشد. به همین دلیل نیز فیلم‌های خوب و تأثیرگذار مورد توجه مخاطبان قرار نگرفت و به جای آن فیلم‌هایی با فروش زیادی مواجه شدند که تنها تماشاگران را سرگرم می‌کرد و می‌خنداند.

به عنوان مثال بنده پس از سال‌ها که در ایران نبودم هنگامی که وارد ایران شدم چند فیلم طنز را تماشا کردم که از خنده روده بر شدم.

نکته جالب این بود که من به اندازه‌ای به این فیلم‌ها خندیدم که بعدأ با خود فکر کردم من کجای جهان قرار دارم و مردم در چه فضایی زندگی می‌کنند.

به نظر می‌رسید جریانی در سینمای ایران شکل گرفته که قیمت‌ها را برای خنداندن از بین برده است. کسانی این جریان را در سینمای ایران به وجود آوردند که صاحب قدرت و نفوذ بودند و بدون ممیزی فیلم می‌ساختند.

‌‌این اتفاق در درون سینما رخ داد یا عده‌ای از بیرون به سینما تحمیل کردند؟

در بیرون از سینما اتفاق افتاد. به نظر من هیچ کس به جز صاحبان قدرت توانایی ساختن چنین فیلم‌هایی را نداشتند.

سینمای ایران به هیچ عنوان نمی‌تواند با بودجه شخصی افراد اداره شود و تقریبا90 درصد سینما دولتی است.

شرایط به شکلی است که حتی افرادی که تلاش می‌کنند با بودجه شخصی خود فیلم تولید کنند به شکل‌های مختلف مجبور هستند با نهادهای دولتی همکاری داشته باشند.

به همین دلیل پشت اغلب بودجه‌هایی که وارد چرخه سینمای ایران می‌شود «قدرت» وجود دارد. در نتیجه نمی‌توان از چنین سینمایی که با پشتوانه قدرت فیلم تولید می‌کند انتظار جریان سازی و تولید معنا داشت.

امروز فیلمی در سینمای ایران ساخته می‌شود که تماشاگران با رقص مضحک دو مرد ساعت‌ها می‌خندند و سرگرم هستند. این همه شعار درباره تغییر سینما که در گذشته مطرح می‌شد قرار بود به این نقطه برسد؟

اگر تفکر و هنر پشت سینمای ایران بود، ما با این نقطه نمی‌رسیدیم. بسیاری از فیلمسازان جریان ساز و تأثیرگذار گرفتار فضایی شدند که قدرت مانور را از آنها می‌گرفت و اجازه نمی‌داد ایده‌های خود را پیاده کنند.

به همین دلیل نیز یا گوشه گیر شدند یا اینکه ایران را ترک کردند. این در حالی است که جای آنها را کسانی گرفتند که از نظر توانایی و دانش حتی نباید یک صندلی در اختیار آنها قرار می‌گرفت.

این افراد با همان جریان‌ها صاحب قدرت شدند و به فیلم‌هایی اجازه تولید دادند که در راستای منافع آنها باشد. بنده اسم سینمای امروز ایران را سینمای «باری به هر جهت» می‌گذارم. ما هنوز نمی‌دانیم از سینما چه می‌خواهیم.

‌‌ابتذالی که در سینمای ایران وجود دارد در گذشته و قبل از پیروزی انقلاب نیز در فیلم‌هایی که به فیلمفارسی موسوم بود وجود داشت. آیا ابتذال امروز سینمای ایران از گذشته شکل بدتری به خود گرفته است؟

در آن مقطع زمانی مجموعه اتفاقات ناخوشایند اخلاقی در جامعه رخ می‌داد که در سینما نشان داده می‌شد یکی از عوامل نارضایتی مردم بود.

با این وجود امروز شرایطی در سینمای ایران به وجود آمده که یک شهروند نمی‌تواند به راحتی خانواده خود را به سینما ببرد و برخی از فیلم‌ها را تماشا کند.

متاسفم؛ «قدرت» جای «تفکر» در سینما نشسته است

سوال بنده این است که آیا وزیر ارشاد که متولی فرهنگ کشور است حاضر است خانواده خود را به سینما ببرد و چنین فیلم‌هایی را تماشا کند؟ دلیلی وجود ندارد که برای کسی که سینما را دوست دارد هرگونه فیلمی که دوست داشته باشیم بسازیم.

امروز بین فیلم‌های سینمای ایران این رقابت به وجود آمده که کدام فیلم به هر قیمت خنده‌دارتر است. کارگردان‌ها و بازیگران چنین فیلم‌هایی نیز مدعی هستند و از کار خود دفاع می‌کنند.

آقایی که مشخص نیست به چه صورت کارگردان شده دوربین را یکجا گذاشته و از فلان کمدین خواسته به هر ادابازی تن بدهد و مردم نیز «غش‌غش» بخندند.

در چنین شرایطی همه نگاه‌ها به سمت گیشه و فروش فیلم است و کسی به محتوا و اصول فیلمسازی نگاه نمی‌کند. سطح توقع مردم بزرگترین ضربه را به سینمای ما زده است.

سینمای دهه 40 که عمدتا به دوران فیلمفارسی موسوم بود در نهایت به موج نوی سینمای ایران در اواخر دهه 40 منجر شد که شاید پاسخی معناگرایانه به سطحی نگری گذشته بود. آیا شرایطی را مشاهده می‌کنید که سطحی نگری امروز سینمای ایران نیز به یک موج نو منجر شود؟

سینمای ما فاقد اتاق فکر منسجم و استراتژی است. به همین دلیل نیز سینماگران تلاش می‌کنند با توجه به سلیقه مخاطب فیلم بسازند و در نتیجه کلیت سینما دچار سردرگمی شده است.

این در حالی است که سطح توقع مردم نیز نسبت به سینما آسان پسندی شده است.

هنگامی که یک بازیگر که عمدتا نیز از صداوسیما کار خود را شروع کرده اند جلوی دوربین هر کاری که دوست دارد انجام می‌دهد و مردم نیز می‌خندند نمی‌توان از سینما انتظار تاثیرگذاری و جریان سازی فرهنگی و اجتماعی داشت.

به همین دلیل نیز بوده که از سینمای هنری و فکری به سینمای ساده پسندانه رسیده‌ایم. کسانی که به چنین فیلم‌هایی مجوز تولید می‌دهند نیز حتما دارای تفکری هستند که چنین فیلم‌هایی را می‌پسندند.

چه اتفاقی در سینمای ایران رخ داده که فروش فیلم‌های قوی و تأثیرگذار یک درصد فیلم‌های گیشه پسند شده است؟ در نتیجه با این شرایط منتظر موج نو در سینمای ایران نباشید. موج نو نیازمند سینماگران برجسته و با دانش است.

در شرایط کنونی مگر چنین کسانی در سینمای ایران حضور دارند که باید منتظر موج نو بود؟ سینمای امروز ایران بر مبنای فامیلی و رابطه شکل گرفته است.

‌‌چرا هرچه از تاریخ سینمای ایران گذشته «سینمای روشنفکری» و «سینمای سیاسی» که می‌توانست به غنای بیشتر سینمای ایران کمک کند شکل کمرنگ‌تری به خود گرفت؟

فیلمساز معتبری در سینمای ایران باقی نمانده که در راستای این دونوع سینما فعالیت کند. سینمای ایران به جای اینکه رویکرد هنری به خود بگیرد به آرتیست بازی شبیه شده است.

بازیگر سینمای ایران هنگامی که در فیلم‌های جنگی اسلحه به دست می‌گیرند اکثرا رامبو می‌شوند. ورود به سینما نیاز به دانش و فهم و درک لازم دارد. این وضعیت نشان می‌دهد کارگردانی که چنین فیلم‌هایی را می‌سازد «آرتیستیک» فکر می‌کند.

امروز بازیگرانی در سینمای ایران حضور دارند که از نظر ظاهری وضعیت خوبی دارند اما فاقد توانایی و هنر بازیگری هستند. بنده خودم هنگامی که برخی این افراد را می‌بینم به مدت یک ربع محو جذابیت‌های ظاهری آنها می‌شوم.

با این وجود در باطن این افراد هنر و توانایی بازیگری وجود ندارد. بنده با قاطعیت عنوان می‌کنم که اغلب کلاس‌های بازیگری که در کشور برگزار می‌شود زاید است.

در این کلاس‌ها قرار است چه چیزی به کسانی یاد داده شود که استعداد حضور در سینما را ندارند. مگر سینمای ایران به چه میزان بازیگر نیاز دارد که این همه کلاس بازیگری تشکیل شده است.

‌‌چرا شرایط برای بازگشت بزرگان سینما به ایران که در خارج زندگی می‌کنند فراهم نمی‌شود؟

این سوالی نیست که بتوان به راحتی به آن پاسخ گفت. سینماگرانی مانند آقای بیضایی و نادری از بزرگان سینمای ایران به شمار می‌روند که فقدان آنها به شدت احساس می‌شود.

بنده نمی‌دانم باید چه اتفاقی رخ بدهد که برای بازگشت آنها به کشور فرش قرمز پهن شود. این فیلم سازان در ایران رشد کرده اند و مردم جهان آنها را می‌شناسند. بدون شک ما هرچند ده سال می‌توانیم یک بیضایی و یا نادری داشته باشیم.

مگر آقای تقوایی که در ایران زندگی می‌کنند چه گلی به سرشان زده شده است.

متاسفم؛ «قدرت» جای «تفکر» در سینما نشسته است

‌‌شرایط بازیگری امروز سینمای ایران را چگونه تحلیل می‌کنید؟ آیا حضور بازیگران در سینمای ایران با شایسته سالاری صورت می‌گیرد؟

در کلاس‌های بازیگری به شکلی بازیگران را تربیت می‌کنند که هرکسی بازی آنها را می‌بیند با خود می‌گوید من هم دوست دارم بازیگر شوم.

دلیل این مسأله نیز این است که بازیگری را آسان می‌بینند. بازیگران به بدن خود اهمیت نمی‌دهند. این در حالی است که بازیگری یکی از سخت‌ترین کارهاست. بازیگران سینمای ایران به بدن خود اهمیت نمی‌دهند.

بنده با وجود اینکه 74 سال سن دارم اما هنوز برای حفظ بدن خود هر غذایی را نمی‌خورم. متأسفانه بازیگران سینمای ایران از نظر بدن و اخلاق افت کرده‌اند.

بازیگری که با شلوار پاره روی زمین می‌خوابد و با تماشاگران سلفی می‌گیرد به سینمای ایران توهین می‌کند. اما آنجا هم مردم دست می‌زنند و می‌خندند. پرده نقره‌ای سینما حرمت دارد.

این در حالی است که برخی حرمت آن را شکسته‌اند و آن را به شوخی گرفته اند. معیارها و قواعد بازیگری سینمای ایران به هم خورده است. اغلب این افراد با رابطه و بدون زحمت وارد سینما شده‌اند.

برخی از این بازیگران به شکلی لباس می‌پوشند و به سر و وضع خود می‌رسند که هنرپیشه‌های هالیوود نیز دست به چنین کارهایی نمی‌زنند.

نکته جالب اینکه تماشاگران نیز به جای اینکه به دنبال هنر و توانایی بازیگران باشند به دنبال این هستند که فلان بازیگر چه پوشیده، چگونه آرایش کرده، چه ماشینی سوار شده است. اغلب این افراد بدون دانش کافی وارد سینما شده‌اند.

‌‌در حال حاضر مشغول چه کاری هستید?

بنده در شرایط کنونی در پروژه «مرگ خاموش» به کارگردانی احمد معظمی و تهیه کنندگی آقای ‌صفری با کادر بسیار خوبی از بازیگران مشغول به کار هستم.

این سریال درباره مواد مخدر است و تز پروژه این است که اگر بچه در آغوش پدر و مادر و در خانواده رشد کنند هیچ قاچاقچی نمی‌تواند در دست آن مواد مخدر بگذارد.

‌‌در طول سال‌های زیادی که در سینمای ایران حضور داشتید با کدام کارگردان‌ها و بازیگران احساس راحتی بیشتری داشتید و آنها را توانمند دیدید؟

من بیشتر با کارگردان‌هایی راحت‌تر بوده‌ام که توان بالایی در انتخاب بازیگر داشته‌اند. آقایان نادری و درویش دارای کستینگ‌های عالی بودند که بنده با آنها همکاری داشته‌ام.

بنده با آقای مهرجویی همکاری نداشته‌ام اما ایشان نیز در این زمینه استاد هستند. در بین زنان سینما نیز به نظر من خانم سوسن تسلیمی فوق‌العاده بودند. ضمن اینکه بنده همواره بازی‌های بسیار زیبایی از خانم تهرانی دیده‌ام.

متاسفم؛ «قدرت» جای «تفکر» در سینما نشسته است

‌‌اگر بخواهید یک نفر را به عنوان بهترین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران نام ببرید از چه کسی نام می‌برید؟

خانم سوسن تسلیمی.

‌‌بهترین بازیگر مرد تاریخ سینما؟

همه بازیگران سینما؛ قبل، حال و آینده.

‌‌در پایان نظر‌تان درباره این افراد چیست؟

عزت ا… انتظامی: پر از معرفت و اخلاق و با منش که همواره به انسان انرژی مثبت می‌دادند.

خسرو شکیبایی: حیف که نه خود ایشان و نه وزارت ارشاد از ایشان محافظت نکردند.

بهرام بیضایی: استاد به تمام معنا.

عباس کیارستمی: آقای کیارستمی از جمله روشنفکران آوانگارد در سینمای ایران بودند که کمک زیادی کردند که سینمای ایران در جهان بیشتر از گذشته شناخته شود.

اصغر فرهادی: اسکار.

مجله اینترنتی گلثمین آرزوی بهترینها را برای شما دارد.

لینک منبع

امتیاز شما به این مطلب
پرده آماده دارکوب

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا