بزرگان معاصرشهیدان

زندگینامه شهید آیت الله محمد مفتح

 mofateh02

مقدمه :

در تاريخ پر فراز و نشيب تشيع كارواني از علما و فضلا ديده مي شوند كه براي احياي ارزش هاي معنوي و اخلاقي فداكارانه كوشيده اند، آن اسوه هاي وارسته با اعتقادي راسخ و ايماني استوار و مقاومتي مداوم، تمامي توانايي هاي خود را به كار گرفته اند تا جامعه را از آلودگي هاي جهل، جور، جمود و خمود برهانند.

شهيد آيت الله دكتر محمد مفتح همداني در زمره اين ستارگان فروزان است كه عمر با بركت خويش را صادقانه در راه صيانت از معارف اسلامي و گسترش فرهنگ قرآن و عترت در جامعه به كار گرفت و در سنگرهاي متعدد به ستيز با تباهي ها و آلودگي ها و رذالت ها پرداخت.

آن شهيد والامقام از نظر كارنامه پربار مبارزاتي، فرزانگي، جامعيت و حمايت همه جانبه از نهضت امام خميني و توجه به بنيان ها و شالوده اساسي حركت هاي انقلابي از متفكران كم بديل است.

دكتر مفتح با شيفتگي شگرف و با برخورداري از استعداد سرشار و هوش فوق العاده و همتي عالي علوم حوزوي را فراگرفت و با كسب مقام اجتهاد از مكتب اهل بيت جرعه هاي جاويدي نوشيد.

در دانشگاه نيز تحصيلات را تا سطح دكترا ادامه داد و در دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران به عنوان دانشوري توانا، استادي پرهيزكار و شخصي مبارز و تأثيرگذار به عنوان اسوه هاي برجسته براي تشنگان مكارم و فضايل مطرح گرديد.

در تلاش هاي علمي و آموزشي آن عالم نوعي ابتكار، خلاقيت، نوجويي، توجه به نيازهاي اجتماعي و رويكرد ويژه به نسل جوان به خصوص دانشجويان ديده مي شود. مفتح به دليل فروتني، صدق و اخلاص با وجود نقش بارزي كه در حركت هاي فكري، فرهنگي، دانشگاهي و سياسي از خود نشان داد، كمتر خود را مطرح ساخت و در واقع كارنامه اش از خودش مشهودتر است.

مفتح وقتي احساس كرد كارگزاران استبداد و استكبار درصددند براي عملي نمودن توطئه هاي خود بين حوزويان و دانشگاهيان تفرقه افكنند، براي ايجاد اتحادي اصولي، منطقي و ريشه اي بين اين دو قشر، فداكارانه تلاش كرد و در اين مسير گام هاي استوار و ارزشمندي برداشت.

 به همين دليل سالروز شهادتش به عنوان سالروز وحدت حوزه و دانشگاه معرفي شد چرا كه او موفق گرديد چشمه هاي باصفاي فضيلت را در دشت هاي تشنه دانشگاه جاري سازد و اين كانون علمي و فكري را با مراكز علوم ديني متحد و مأنوس سازد.

شهيد مفتح از طريق سخنراني هاي متعدد در شهرهاي گوناگون ايران ضمن اينكه مردم مسلمان اين نواحي را با وظايف ديني و شرعي خويش آشنا مي ساخت و احساس تكليف در برابر مسائل اجتماعي را در آنان زنده مي كرد، مبارزات سياسي خود را پي گرفت و گسترش نهضت امام خميني را در رأس برنامه هاي خود قرار داد.

به همين دليل نيروهاي امنيتي رژيم پهلوي از كوشش هاي تبليغي او كه صبغه اي سياسي داشت احساس هراس نمودند و مكرر به او اخطار كردند كه از اين شيوه دست بردارد. احضارهاي مكرر، بازداشت هاي متوالي و ممنوع المنبر گرديدن، هيچ گاه مفتح را از حركت هاي انقلابي بازنداشت و بلكه او را در اين مسير مصمم تر ساخت.

وقتي ساواك جلو فعاليت هاي تبليغي او را گرفت، كوشش هاي فرهنگي و فكري خويش را در سنگر مسجد و دانشگاه متمركز ساخت و در اين دو كانون كه يكي عبادي و ديگري علمي بود، بسياري از نيروهاي جوان را براي پيوستن به خيزش اسلامي به رهبري امام خميني تربيت كرد.

شهيد مفتح مسجد قبا را در هنگام اوج گيري انقلاب اسلامي به يكي از مهم ترين كانون هاي هدايت نيروهاي مبارز و مؤمن تبديل كرد و در سازماندهي برخي راه پيمايي ها و تظاهرات تهران از اين سنگر مقدس، نقشي تأثيرگذار داشت.

– پدر و مادر

شيخ محمود مفتح، فرزند كربلايي مهدي، از واعظان مشهور همدان بود كه در سخنوري و خطابه، تدريس زبان و ادبيات عربي و برخي دانش هاي حوزوي مهارت بالايي داشت؛ چنان كه با پرورش شاگرداني شايسته و خوش ذوق در حوزه علميه اين شهر، جنبه هايي از توانايي هاي علمي، فكري و ادبي خود را نشان داد.

همچنين اشعاري به عربي و فارسي سرود و به دليل ارادتش به خاندان نبي اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه هدي(ع)، بيشتر سروده هايش را به مدح، منقبت و مراثي اين خاندان اختصاص داد.(1)

حاج شيخ محمود مفتح از روحانياني بود كه در دوره هاي نخستين تأسيس حوزه علميه قم به شكوفايي رسيد و از عنصر بنيان گذار حوزه، حاج شيخ عبدالكريم حائري بهره برد.

آيت الله بروجردي و آخوند ملاعلي همداني، از خدمات آموزشي، تبليغي و فرهنگي اين واعظ وارسته قدرداني كرده بودند.(2)

محمود مفتح، خانم فاطمه ثمالي را به همسري خود برگزيد. حاصل اين ازدواج، دو دختر و سه پسر بود كه نخستينِ آنان محمد مفتح بود.

شيخ محمود به دليل علاقه فراوان به ابوحمزه ثمالي، صحابي امير مؤمنان، علي(ع)، نام فاميلي ثمالي را براي خود و همسرش برگزيد، ولي بعدها آن را به مفتح تغيير داد و نام ثمالي همچنان براي مادر مفتح باقي ماند. اين بانو در سال 1354 به رحمت خدا رفت و حاج شيخ محمود در سال 1359، چند ماهي پس از شهادت فرزندش، شهيد محمد مفتح، دار فاني را وداع گفت.(3)

– تولد و آموزش هاي مقدماتي

در اواخر خرداد سال 1307 و در محله چهل پله همدان كه از محله هاي كهن و بومي اين شهر است، شيخ محمود صاحب فرزندي شد كه او را محمد ناميد. اين طفل به بركت پرورش هاي پرمايه پدري فاضل و اديب و مادري نيكوسرشت، به گونه اي تربيت شد كه در سنين نوجواني و جواني، در مسير فضايل اخلاقي گام نهاد و كوشيد به حريم مردان خدا راه يابد.

وي از همان دوران ابتدايي تحصيل، هرگاه همراه پدرش به مجالس سخنراني مي رفت، در پايان سخنراني هاي پرشور پدر و پيش از پايين آمدن ايشان از منبر، با صدايي رسا و گيرا، سروده هايي زيبا و پرمحتوا، در بيان مصايب اهل بيت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مي خواند.

اين شيوه شايسته در محافل عزاداري به «پامنبري» معروف است و در ميان شيعيان ايران سابقه اي كهن دارد.(4)

محمد، مقدمات ادبيات فارسي و عربي را از پدر آموخت و ذوق ادبي اش نزد وي شكوفا شد.

 بعد از پايان دوران دبستان، به تشويق پدر و به دليل اشتياق دروني، در سال 1315 به حوزه علميه همدان گام نهاد.

– در حوزه علميه همدان

محمد مفتح هفت سال در اين حوزه به فراگيري مقدمات و سطح فقه و اصول، كلام، حديث و منطق همت گمارد.

آموخته هاي او در اين حوزه، نوعي تحول دروني و نگرشي ژرف نسبت به حكمت و معرفت، در وجودش پديد آورد و تحصيل در آنجا سرآغاز بسياري از كوشش هاي فرهنگي، آموزشي و علمي او بود.

يكي از شخصيت هايي كه در اين كانون معرفت و معنويت، در شكل گيري انديشه هاي او، نقش برجسته و تعيين كننده اي داشت، آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني (1312 – 1398 هـ . ق) بود.

آيت الله معصومي همداني در حكمت و عرفان، شاگرد فيلسوفان و حكيماني چون حكيم هيدجي و در فقه و اصول، تربيت يافته مكتب حاج شيخ عبدالكريم حائري بود.

وي در سال 1350 هجري قمري با اصرار و تقاضاي اهالي متدين همدان و تأكيد آيت الله حائري در اين شهر اقامت گزيد تا به تدريس و تبليغ بپردازد. جلسه درس ايشان در مدرسه آخوند ملاحسين، كه بعدها خودش آن را بازسازي كرد و به همين دليل به نام او معروف شد، جاذبه و جامعيت ويژه اي داشت. محمد مفتح در فقه، اصول، تاريخ ادبيات، تفسير، حكمت، فسفه و عرفان، از انديشه هاي روشنگرانه اين روحاني برجسته بهره برد، ولي در كنار اين توان بالاي علمي، ويژگي هاي اخلاقي و معاشرتي آخوند بيش از فعاليت هاي آموزشي و علمي اش، بر دكتر مفتح اثر مي گذاشت.

آخوند ملاعلي معصومي، ضمن آراستگي به زيور دانش و فضيلت، در عرصه هاي سياسي و اجتماعي نيز فعال بود و در برابر اختناق و استبداد رژيم پهلوي و تهاجم فكري و فرهنگي استكبار مقاومت مي ورزيد.

او از نهضت يار قديمي و دوست دوران تحصيل خود، حضرت امام خميني رحمه الله ، حمايت مي كرد و در اين مسير، سخنراني ها و موضع گيري هاي مؤثر و نافذي داشت.(5)

دكتر محمد مفتح در همدان با آيت الله حسين نوري همداني، هم حجره، مأنوس و هم مباحثه گرديد. آيت الله نوري همداني مي گويد:

براي فراگيري ادبيات و صرف و نحو وارد مدرسه علميه همدان شدم. به آخوند ملاعلي معصومي همداني پيشنهاد كردند حجره اي در مدرسه در اختيارم بگذارند. مرحوم آخوند فرمودند: صبر كنيد تا هم حجره مناسبي از لحاظ استعداد و هوش در نظر بگيريم.

بعد از دو سه روز كه همراه پدرم خدمتشان رفتيم، فرمودند: يك هم حجره اي مناسب از لحاظ ذكاوت، تقوا و اصالت خانوادگي برايش در نظر گرفته ايم. وقتي به آن حجره وارد شدم، چشمم به چهره اي افتاد كه از سيمايش آثار ذكاوت و هوش نمايان بود.

 او خود را به من معرفي كرد و گفت محمد فرزند محمود مفتح هستم. از آن تاريخ، پيوند رفاقت و مصاحبت ميان ما برقرار شد، با هم درس مي خوانديم و در دروسي كه لازم بود، شركت و مباحثه مي كرديم. در قم هم مدتي با هم مشغول مباحثه بوديم.(6)

– هجرت به قم

مدرسه علميه همدان پاسخ گوي نبوغ فكري اين نوجوان پويا و نوانديش نبود. به همين دليل، وي با اشتياق خاصي درصدد برآمد به عتبات عراق برود و در نجف اشرف دانش اندوزي كند، ولي والدينش با اين تقاضاي او، به دليل كمي سنش مخالفت كردند.

سرانجام با مشورت استادانش تصميم گرفت به قم برود. به اين ترتيب درحالي كه شانزده بهار را پشت سر نهاده بود، در سال 1322 همدان را به قصد اقامت در قم ترك گفت و در يكي از حجره هاي مدرسه دارالشفاي اين شهر، زندگي جديدي را آغاز كرد.

اين طلبه كوشا با وجود برخي تنگناها و دشواري ها، به دليل ذوق سرشار، همت بالا و وجود استاداني برجسته و وارسته موفق شد در سال هاي 1322 تا 1324، رسايل، مكاسب و كفايه را دقيق فراگيرد و از فاضلان حوزه قم به شمار مي آمد.(7)

وي بخشي از رسايل شيخ انصاري را از محضر آيت الله مجاهد تبريزي و مباحث ديگري از اين كتاب و نيز مكاسب را نزد مرحوم آيت الله محقق داماد فراگرفت. در دروس خارج فقه و اصول فقه نيز از محضر آيت الله بروجردي، امام خميني رحمه الله و آيت الله حجت كوه كمره اي بهره برد. حكمت و عرفان را در حوزه درسي امام خميني رحمه الله و علامه طباطبايي آموخت و مدتي كوتاه از فيوضات علمي مرحوم آيت الله ميرزا ابوالحسن رفيعي قزويني بهره مند گرديد.

 در برخي منابع آمده كه دكتر مفتح در دروس خارج حوزه، محضر آيات عظام گلپايگاني و مرعشي نجفي را هم درك كرده است.

سرانجام وي در مدتي نسبتاً كوتاه به درجه اجتهاد رسيد، ولي از آنجا كه در مسير كسب معرفت لحظه اي آرام نمي گرفت، به تحصيلات دانشگاهي نيز علاقه مند شد و براي رسيدن به اين مقصود، مسافت قم تا تهران را با زحمت فراوان و با وسايل نقليه عمومي در شب هاي سرد زمستان مي پيمود، تا هم به درس حوزه برسد و هم از درس هاي دانشگاه بازنماند.

 او سال 1333، در رشته معقول دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران، تحصيل را آغاز كرد و در شهريور 1346، يعني دو سال بعد از رسيدن به درجه اجتهاد، در الهيات نيز مدرك دكترا گرفت.

پايان نامه تحصيلي ايشان در اين مقطع پژوهشي، درباره نهج البلاغه بود.

اين رساله با داوري حجت الاسلام و المسلمين حسينعلي راشد تربتي، سيد كمال الدين نوربخش و استاد مطهري با درجه اي عالي، در دانشكده الهيات پذيرفته شد.(8)

mofateh04

– ازدواج

آيت الله حيدرعلي جابري انصاري كه نسبش به جابر بن عبدالله انصاري مي رسيد، از علماي همدان و استاد برجسته حوزه نجف بود.

وي به اصرار مردم همدان، در سال 1312 نجف را به قصد همدان ترك كرد.

سفارش هاي آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني در اين مهاجرت بسيار مؤثر بود.

دكتر مفتح، ضمن پيمودن پله هاي ترقي و مدارج علمي، تصميم گرفت با تشكيل زندگي مشترك، از سنت پسنديده نبوي پيروي كند و همسري برگزيند كه نه تنها سنگ صبور و رازدار شب هاي تنهايي اش شود، بلكه از خستگي هاي فكري و روحي او نيز بكاهد و در لحظه هاي حساس و مسئوليت مهمي كه بر دوش گرفته است، يار و ياورش باشد.

با چنين انگيزه اي، در 21 سالگي و در سال 1328، عازم همدان شد تا در شبي خاطره انگيز، به منزل آيت الله حيدرعلي جابري انصاري برود و تنها دخترش را از وي خواستگاري كند.

فاطمه جابري انصاري، متولد 1312 در نجف اشرف بود كه زير نظر پدري فاضل و پارسا به شكوفايي رسيده بود. خصال نيك و محاسن آشكار اين بانو، نقش او را به عنوان همسري شايسته، دل سوز و باتدبير در زندگي شهيد مفتح، برجسته تر كرد.

زندگي مشترك آن دو، در شب مبارك نيمه شعبان سال 1368 هجري قمري (خرداد 1322)آغاز شد و آنها در محله نوربخش قم، در خانه اي استيجاري كه مرحوم آيت الله مشكيني در آن سوي حياطش ساكن بود، در كمال ساده زيستي و قناعت روزگار مي گذراندند.

حاصل سي سال زندگي مشترك خانم جابري انصاري و دكتر مفتح، چهار پسر و چهار دختر بود.(9)

بانو فاطمه جابري انصاري درباره همسرش گفته است:

ملاك شهيد مفتح در زندگي خانوادگي، ديانت، صداقت، نجابت و قناعت بود و اين ويژگي در تمام امور زندگي ما محسوس بود. با توجه به مشغله فراواني كه ايشان داشتند، نگه داري از بچه ها و رسيدگي به امور منزل بر عهده من بود و همواره سعي مي كردم ايشان با آرامش خاطر، به مسائل اجتماعي، فعاليت هاي سياسي و مبارزه عليه رژيم شاه بپردازد.

 با توجه به سختي هايي كه در طول مبارزات سياسي پيش مي آمد، من نه تنها مخالف فعاليت هاي ايشان نبودم، بلكه زمينه هاي لازمه را براي او فراهم مي كردم.

شهيد مفتح هم در منزل از (هيچ) گونه همكاري دريغ نداشت و به تمام مسائل ريز زندگي، تربيت و تحصيل فرزندان رسيدگي كامل مي كرد . (10)

شهادت

دكتر مفتح در ساعت ۹ صبح روز سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۵۸ در حياط خلوت دانشكده الهيات دانشگاه تهران با شليك چند گلوله از سوي ضاربين بشدت زخمي شد و معالجات در بيمارستان اثري نبخشيد. ايشان حدود ساعت ۲ بعد از ظهر همان روز به شهادت رسيد.

پی نوشت ها :

1. جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم، گلشن ابرار، ج 2، ص 814.

2. مفتاح حضور، گروه معارف شبکه دوم سيماي جمهوري اسلامي ايران، پاييز 1378.

3. رحيم نيک‌بخت، زندگي‌ و مبارزات شهيد آيت‌الله دکتر محمد مفتح، ص 26.

4. پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، ديدار با ابرار (شهيد مفتح تکبير وحدت)، ج 78، ص 22.

5. احمد صابري همداني و ديگران، «نجوم امت» (آخوند ملاعلي معصومي همداني)، ماهنامه نور علم، دوره چهارم، شماره مسلسل 46، مرداد و شهريور 1371، صص 57 ـ 64؛ مجله اعتصام، ش 19، آبان 1362، ص 22.

6. گفت‌وگو با آيت‌الله حسين نوري همداني، به کوشش حجت‌الاسلام و المسلمين حميد صبري، شاهد ياران، سال دوم، ش 11، دي 1375، ص 13 ؛ نک: مصاحبه با آيت‌الله حسين نوري، مجله حوزه، سال پنجم، شماره مسلسل 27، مرداد و شهريور 1367.

7. علي مفتح و ناصر باقري بيدهندي، افکار استاد شهيد دکتر محمد مفتح، ص 3؛ «کوکب آسمان حکمت»، ماهنامه مبلغان، ش 36، شوال 1423هـ . ق، صص 9 ـ 18.

8. محمد مفتح، آيات اصول اعتقادي قرآن، ص 48؛ شاهد ياران، ش 12، ص 6؛ ديدار با ابرار، ج78، ص 32.

9. غلامرضا گلي‌زواره، اسوه فرزانگي و فداکاري، صص 25 ـ 27.

10. « شهيد مفتح به روايت همسر»، شاهد ياران، ش 14، دي 1385، ص 67.

امتیاز شما به این مطلب
پرده آماده دارکوب

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا