شعر دُرّ نایاب بقیع – رسول چهارمحالی
دُرّ نایاب بقیع
مرثیه شهادت امام مجتبی علیه السلام
————————–
دُرّ نایاب نهان گشته به دریای بقیع
آ ن عقیق یمنی گوهر والای بقیع
آن گلی را که به تدفین تنش خار زدند
سالها زخم زبان نیش چو یک مار زدند
در گلستان نبّی شهر مدینه مظلوم
بود از مجلس تشییع گل ما محروم
سالها در جگرش داغ غم مادر داشت
بر لبش روضۂ کوچه و غم یک در داشت
کوچه و سیلی و یک داغ شکسته کمرش
آ تش زهر شکسته هم ی بال و پرش
ای غریبی که درون دل خانه ی خود
نشد ایمن ز دشمن گواهی معبود
همسرش قاتل او شد به زهر کینه
داغ او داغ عجیبی است درون سینه
گوهری در صدف ناب بقیع شد مدفون
دل هر شیعه ثابت قدمی شد محزون
از جفا شد حرمش تله ای از خاک بقیع
کاش ما را بشود حشر کریمانه شفیع
حرم اوست جاویددرون دل شیعه باقی
روضه اوست غمبار شو خاموش ساقی
———————————
شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)