شعر و ترانهنوشته های ژیلا شجاعی
شعر می رسد شب – ژیلا شجاعی
خواب مي آيد به چشمها
خورشيد مي رود پشت كوهها
مي پيچد در هوا عطر شب بوها
ماه مي رسد به جاده ابريشمي كهكشانها
مهتاب مي دزد نور را از ستاره ها
باغ مي خوابد با صداي لالايي جيرجيركها
با آواز باد مي رقصند شاخه درختها
مي تابد نور ماه بر بركه ها
پروانه هاي رنگين بال پر مي كشند از روي گلها
سنجاقكهاي بازيگوش، قايم مي شوند زير گلبرگها
عمق آبي آب، پر شده از ماهي ها
خواب مي بينند روياي كودكي ها
جاده بي انتهايي در دل تاريكي ها
دلهوره آور مي شود مسير عابرها
زير سايه شب، تخته سنگها
مي سازد نقش ها از سياهي ها
مي خروشند پر صدا رودخانه ها
مي رسد به گوش صداي قورباغه ها
هراز چند گاهي نوري مي تابد بر دريا
نور فانوس دريايي است در دوردست ها
مي رود به خواب چشم آدمها
مي بينند رويا تا صبح فردا