شعر و ترانهنوشته های حسن مصطفایی دهنوی

شعر عید مولود – حسن مصطفایی دهنوی

« عید مولود »
عید مولود محمد(ص) عیدیـَس ، فرخندگی
عید مولودش بیامد ، زنده تـر شد زندگی
عید مولود پیمبر(ص) عیدیـَس، نیک و شریف
با شرافت باشد و با نیکی و پایندگی
خلق دنیا بنده ی حق می بُدن1 ، اما چه سود
راهشان در راه جهل و غیر راه بندگی
آن ابوسفیان با آن هند و با آن مردمان
در زمین مکه بودن ، در ره درّندگی
بولهب2 می بود و بوجهل3 و طریق جهلشان
از طریق جهل آنها ، تنگتـر شد زندگی
داد از آن کردار مردم ، داد از آن رفتارشان
تیغشان بر جان یکدیگر بُدش4 بُرندگی
تا که مولود محمد(ص) دیده شد بر هم بخورد
آن طریق جهل و آن خودکامی و سرکندگی
علم و دانایی آن ، آن مردمان را باز داشت
از طریق جهل و کار زشت در توفندگی5
چون محمد(ص) آمد و بر دین حق مبعوث شد
بندگان آزاد کرد از یوغ6 و بند بردگی
یاوران مولود آن ، از بهـر ما آسان نمود
راه دین و مذهب و آن راه و رسم زندگی
عید مولود است و عید مبعثـش با این دو عید
مردم دل مرده را ، آورد بـر دل زندگی
آن محمد(ص) خط نخواندست وخط ننوشته بود
لیک بـر ما خوانده ، آن بگذشته و آیندگی
درس و علمی را به دنیا،هیچ کس مثلش نگفت
هیچ کس مثلش نکردس، آن خدا را بندگی
عید مولودش به ما ایرانیان ، درسی بداد
تا که ما با درس آن باشیم و با جویندگی
هاتف غیب الهی، رو به ایران کرد و گفت
ملت ایرانیـان دین آورد ، آرندگی
رأی سلمان7،پیش پیغمبر قبول آمد که داشت
رأی حق را ، دور گردن همچو طوق8 بندگی
ملت ایران بُوَد ، آن حکم حق اجرا کند
همت والایشان تا آن دَم جنگندگی
هر که این دین محمد(ص) را عمل جداً نکرد
روز محشر نزد حق ، می باشدش شرمندگی
هرکه دستورات دین را سربـسر اجرا نمود
روز محشر نزد حق ، نَـبْود9 بر آن آزردگی
آنکه از دین صحبتی کرد و عمل واضح نکرد
آن دغلکاری کند ، دین را دهد افسردگی
کار ایران از زمان پهلوی شرمنده شد
کار این ملت غلط شد ، وای از آن شرمندگی
تا به پایان ناوریم ،آن طرز علم و معرفت
کی به پایان می رسد ، آن طرز سرافکندگی
تا خمینی(ره) بانگ زد، افراد دین رزمنده شد
سرفرازی می کند ، ملت از آن رزمندگی
آن خمینی(ره) بهر ملت ، راه دین آماده کرد
ملت ایران بکوشیدن ، بـر آن آمادگی
تا مدلّل شد طریق حق ، به ما ایرانیان
شد مُدلل تـر به ما ، آن راه و رسم زندگی
ما که داناتـر شدیم ، باید عمل بهتر کنیم
تا ضررها رفع گردد ، زآن ضررها خوردگی
کار حق وارونه نَـبْود ، ای برادر حق بگو
کار تو وارونه شد ، وارونه کردی بندگی
ای حسن ، امر خدا را می توان رفتار کرد
گر کنی از حزب شیطان، دوری و دل کندگی
٭٭٭
1- می بودند 2- ابولهب 3- ابوجهل 4- بودش 5- غرنده و غوغا کننده 6- چوبی که برگردن نهند 7- کندن خندق دور مدینه نظر سلمان فارسی بود 8- گردنبند- حلقه 9- نباشد

امتیاز شما به این مطلب
تبلیغات

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا