شعر و ترانهنوشته های ژیلا شجاعی
شعر بازار دیگر – حسن مصطفایی دهنوی
« بازار ديگر »
چون گذشتيم و بـرفتيم به بازار ديگر
آمدن باز در اينجا ، نـتوان بار ديگر
كام ما را نـدهد ، دلبر7 ايّام جهان
تا نـبنديم نظر در پي دلدار8 ديگر
هوس مردم دنيا نـگذارد كه كسي
رأي عقلـش بـنهد در ره گفتار ديگر
چون در آنجا به حساب خودمان باز رسيم
جـز پشيماني و حسرت نَـبُود كار ديگر
آنكه بنياد بـر اين دوره نهاده زِ ازل
با رضاي خودش او مي بردش بار ديگر
من و تو آب روانيم،در اين جوي به مَثَل
غير سِـيري9 كه كنيم،ما نتوان كار ديگر
اي حسن،پند خودت بشنو و هشدار كه باز
خواب غفلت ندهي،راه به خود بار ديگر
٭٭٭
7- محبوب 8- معشوق 9- حركتي