شعر و ترانهنوشته های حسن مصطفایی دهنوی

شعر دور جهان – حسن مصطفایی دهنوی

« دور جهان »
تكيه بر دور جهان ، كس نتوانسته هنوز
چونكه اين دور جهان،دور زند در شب و روز
جان من گردش اين دور جهان، دست تو نيست
دست شخص ديگرس، ‌از تو بُوَد سازش و سوز
اين همه فرم لباسي كه ببيني به جهان نزدخودت
بهـر عرياني فرداي خودت ، جامه بدوز
بعد از اين دوره ،به تاريكي ظلمت برسي
يك چراغي ز براي شب فردا بـفروز
جان من فرصتت از دست مَده ، وقت بِـرفت
هر تقلا 1 بـكني ، كار جهان را شب و روز
هر كه بر روي زمين بُد2، همه رفتن به زمين
نوبت ما و تو شد، بر چه بُوي3 غَرّه4 هنوز
آه شب خيزي و بيداريـَت آن راه تو را
بـنمايد به شب تار و بَرَد تا دَم روز
حسن از دور جهان ، رو به حقيقت بـنما
گر حقيقت بُوَدت ، از تو بـيايد به بُروز5
اي بشر مال جهان، مايه ي عفّت نَبُود
اي حسود، اين همه بر مال كسان چشم مدوز
آنكه رزقـت بـرسانيد و بـپرورد تو را
آن نَمُرده است و نميرد ، بُوَد آن زنده هنوز
قدرتي كو زِ نـبودت ، بـرساند به وجود
نظرش بر تو بُوَد ، مي نگرد در شب و روز
دستـت امروز در آتش بـنه و تجربه کن
بهـر فرداي خودت ، آتش دوزخ مفروز
خفته ي خواب عدم، اين همه فرياد و فغان
بهـر بيداري تو باشد و خوابي تو هنوز
زآن شكر خواب دَم صبح ،كه با ميل تو بود
وقت بگذشت و نهار آمد و طي شد هم روز
آخر به خدا ، شعر بگفتي حَسنا 6 بهر اميد
شايد از فيض الهي بـرسد بـر تو هنوز
٭٭٭
1- کوشش- تلاش 2- بود 3- باشی 4- فریفته – مغرور 5- ظهور 6- تخلص شاعر

امتیاز شما به این مطلب
پرده آماده دارکوب

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا