حکمت در کلام برخی از بزرگان
واژه حکمت در هفده مورد، در قرآن کریم استفاده شده است که به این شرح میباشد:
«وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ» [بقره/129- آل عمران/164- جمعه/2] سه مرتبه؛ «وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ» [بقره/151] «وَیُعَلِّمُهُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ» [آل عمران/48] «وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَهَ» [بقره/251] «وَمَن یُوْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا» [بقره/269] «فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ» [نساء/54] «وَأَنزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ» [نساء/113] «وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ» [مائده/110] «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ» [لقمان/12] «وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَآتَیْنَاهُ الْحِکْمَهَ» [ص/20] «وَمَا أَنزَلَ عَلَیْکُمْ مِّنَ الْکِتَابِ وَالْحِکْمَهِ» [بقره/231] «ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ» [اسراء/39] «وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَهِ» [احزاب/34] «وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّیْنَ لَمَا آتَیْتُکُم مِّن کِتَابٍ وَحِکْمَهٍ» [آل عمران/81]
تحلیل اجمالی آیات مبارکه:
1- قرآن کریم همواره حکمت را موضوعی الهی و مقدس میداند. در شانزده مورد دهنده حکمت خداست و در یک مورد هم که به صورت فعل مجهول به کار رفته (و من یۆتی الحکمه) مشخص است که دهنده حکمت خداست.
خلاصه قرآن عنایت خاصی دارد که حکمت یک مطلب شریفی است که از جانب خدا به انسان ها عنایت شده است و بنابر این حکمت امری ارزشی و مقدّس است.
2- در یازده مورد حکمت مطلبی است که با نزول کتاب همراه است که در نه مورد آن مراد از کتاب، قرآن مجید است و در دو مورد دیگر کتب انبیاء (نبیین و آل ابراهیم) مقصود است که البته یکی از آنها هم قرآن میباشد.
3- در دو مورد، حکمت مطلبی است که خدا در کنار حکمرانی به افراد شایسته داده است:
«و آتاه الله الملک و الحکمه- و شددنا ملکه و آتیناه الحکمه» حکمت در حکمرانی عبارت است از تدبیر و انجام اقدامات متقن و عقلانی. حکمت در اینجا دانشی است که مربوط به جنبه عملی (حکمرانی) می شود.
علامه مطهری(ره) هم، در تبیین معنای حکمت بیانی کوتاه و پر معنی دارد. ایشان مینویسد: «حکمت یعنی دریافت حقیقت. از آن جهت به دریافت حقیقت «حکمت» گفته مىشود که استحکام دارد و پشتوانهاش واقعیت است؛ بر خلاف دریافت هاى غیر منطبق با واقعیت که استحکام ندارد و مانند خانه عنکبوت سست و بى بنیاد است. فلسفهها به هر اندازه صحیح و مطابق با واقع باشند شایستگى این واژه مقدس را دارند»
4- قرآن مجید در دو مورد، به مصادیق حکمت اشاره کرده است. یکی در سوره لقمان است که شکرگزاری خدا را به عنوان حکمت ذکر کرده است: «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ» و دیگری در سوره اسراء است که فرمود «ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ»: این [سفارش ها] از حکمت هایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است.
برای روشن شدن مرجع اسم اشاره (ذلک) باید به آیات قبل مراجعه نماییم تا متوجه شویم که این سفارش های حکیمانه چه بوده است.
احترام به والدین، پرهیز از تبذیر، خوب سخن گفتن با مساکینی که توان کمک به آنها وجود ندارد، اعتدال در انفاق، پرهیز از سقط جنین و کشتن اولاد، پرهیز از زنا، پرهیز از قتل، پرهیز از خوردن مال یتیم، دقت در هنگام وزن کردن و پرهیز از کمفروشی، پرهیز از پیروی کردن از چیزی که معلوم نیست، پرهیز از راه رفتن به صورت متکبرانه، مصادیقی هستند که از آیه 23 تا آیه 39 سوره اسراء که محل بحث میباشد، مطرح شده است.
تمام این موارد احکام و اخلاق اسلامی هستند- حال به صورت واجب و حرام یا حداقل به صورت مستحب و مکروه- که مربوط به جنبههای عملی انسان است. یعنی حکمت در این موارد آموزهای صرفاً علمی و نظری نیست، بلکه آموزهای است که کاملاً به رفتار و عمل فرد ارتباط دارد.
واژه حکیم دال بر یکی از اوصاف کمالی خدای متعال است. خدایی که در قرآن مجید بیش از نود مورد به صفت حکیم توصیف شده است.
این واژه مجموعاً 97 بار در قرآن مجید به کار رفته، فقط در پنج محل صفت قرآن و در یک محل صفت امر آمده، بقیّه همه درباره حکیم بودن خداوند سبحان است. [قرشی، علیاکبر، قاموس قرآن]
در انتهای این بحث مناسب است اشارهای نیز به روایات بنماییم:
در روایات اهل بیت(علیهم السلام): طاعت خدا، شناخت امام، اجتناب از گناهان کبیره، فهم و درک از مصادیق حکمت شمرده شده است. [ری شهری محمد، میزان الحکمه 2/889]
نکته دیگری که در روایات متعدد روی آن تأکید شده است معرفی حکمت به عنوان «ضاله المۆمن»: گمشده مۆمن است و اینکه باید از مطلب حکیمانه هرچند گوینده آن منافق یا مشرک باشد، استفاده کرد. [همان]
حکمت در لغت و اصطلاح:
حکمت؛ رسیدن به حق با علم و خرد است بنابراین حکمت داشتن خدا به معنای شناخت اشیاء و ایجاد آنها به صورت کاملاً استوار و حکمت داشتن انسان، شناخت موجودات و انجام خیرات است.
برخی از پژوهشگران مینویسند: «با مراجعه به اصل معنى کلمه می توان بدست آورد که حکمت یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که شخص به وسیله آن می تواند حق و واقعیّت را درک کند و مانع از فساد شود و کار را متقن و محکم انجام دهد. على هذا حکمت حالت نفسانى و صفت روحى است نه شىء خارجى بلکه شىء محکم خارجى از نتایج حکمت است.» [قرشی، علیاکبر، قاموس قرآن]
به لحاظ اصطلاحی، فلاسفه حکمت را این گونه تعریف کردهاند: علم به حقایق موجودات به گونهای که واقعاً همان طور هستند به اندازه طاقت و توان بشری. [آملی، محمد تقی درر الفوائد 1/6]
احترام به والدین، پرهیز از تبذیر، خوب سخن گفتن با مساکینی که توان کمک به آنها وجود ندارد، اعتدال در انفاق، پرهیز از سقط جنین و کشتن اولاد، پرهیز از زنا، پرهیز از قتل، پرهیز از خوردن مال یتیم، دقت در هنگام وزن کردن و پرهیز از کمفروشی، پرهیز از پیروی کردن از چیزی که معلوم نیست، پرهیز از راه رفتن به صورت متکبرانه، مصادیقی هستند که از آیه 23 تا آیه 39 که محل بحث میباشد، مطرح شده است
حکمت در کلام برخی از بزرگان
علامه طباطبائی در تبیین معنای حکمت میفرمایند:
«کلمه “حکمت” به کسره “حاء” بر وزن “فعله” است، که وزنی است مخصوص افاده نوع، یعنی دلالت بر نوع معنایی میکند که در این قالب در آمده. پس حکمت به معنای نوعی احکام و اتقان و یا نوعی از امر محکم و متقن است، آن چنان که هیچ رخنه و یا سستی در آن نباشد، و این کلمه بیشتر در معلومات عقلی و حق و صادق استعمال میشود و معنایش در این موارد این است که بطلان و کذب به هیچ وجه در آن معنا راه ندارد.
پس حکمت عبارت است از قضایای حقهای که مطابق با واقع باشد، یعنی به نحوی مشتمل بر سعادت بشر باشد، مثلاً معارف حقه الهیه درباره مبدأ و معاد باشد، و یا اگر مشتمل بر معارفی از حقایق عالم طبیعی است، معارفی باشد که باز با سعادت انسان سر و کار داشته باشد، مانند حقائق فطری که اساس تشریعات دینی را تشکیل میدهد.» [ترجمه المیزان 2/606]
علامه مطهری (ره) هم، در تبیین معنای حکمت بیانی کوتاه و پر معنی دارد. ایشان مینویسد: «حکمت یعنی دریافت حقیقت. از آن جهت به دریافت حقیقت «حکمت» گفته مىشود که استحکام دارد و پشتوانهاش واقعیت است؛ بر خلاف دریافت هاى غیر منطبق با واقعیت که استحکام ندارد و مانند خانه عنکبوت سست و بى بنیاد است. فلسفهها به هر اندازه صحیح و مطابق با واقع باشند، شایستگى این واژه مقدس را دارند.» [مجموعه آثار 5/190]
منبع : tebyan.net