شعر و ترانهنوشته های ابوالفضل دوستی
شعر حال و احوال – ابوالفضل دوستی
سلام خوبی؟
چطوره حالت
از حال و احوال
سال به سالت
کسایی داری؟
ما که بی کسیم
تنهای تنها
توی قفسیم
چشام راه دیده
بنده ی خدا!
یادمه هیچوقت
نمیشد تنها
آخرشم که رفت
رفت توی یه قبر
تنها شدیمو
شدیم مثل ابر
زنگی نمیزنی
بگی چطوریم
نترس نمیایم
پلو بخوریم
حالا که رفته
از تو هم رفته؟
تنها گذاشتی
مارو هر هفته