سینمافرهنگ و هنر

فیلم دهلیز

dehlizposter

عوامل فیلم :

کارگردان: بهروز شعیبی

dehliz07dehliz04

نویسنده: علی اصغری(کارگاه قلم) بر اساس طرحی از بهروز شعیبی
مدیر فیلمبرداری: مهدی جعفری
صدابردار: وحید مقدسی
طراح صحنه و لباس: بابک کریمی طاری
طراح گریم: زهرا کمالی، فاطمه کمالی
مجری طرح: مرتضی متولی
تدوین: حمید رضا قربانی
صداگذاری و میکس: علیرضا علویان
موسیقی: بهزاد عبدی
مدیرتولید: مرتضی متولی
برنامه ریز: روزبه سجادی حسینی
دستیار اول کارگردان: علی جودی
مدیر تدارکات: حمید پرهیز
عکاس: اسماعیل حاتمی‌کیا
مشاور رسانه ای: احسان ظلی پور
فیلمبردار پشت صحنه: حمید مشایخی
منشی صحنه: حمیرا نعمت الله
تیتراژ و جلوه های ویژه: محراب مشهدبان
دستیار دوم کارگردان: امین خنکال
دستیار برنامه‌ریزی: ساناز سرمدی
دستیارصدابردار: جواد جهانگیری
مجریان گریم: حمید فروهر، رضا عربی، زهرا کمالی
دستیارصحنه: هادی نصیری
دستیار لباس: فریماه دولت آبادی
گروه صحنه و لباس: حمید زیادی، فرامرز احمدی
دستیاراول فیلمبردار: وحید ابراهیمی
نورپرداز: بهروزسیفی
گروه فیلمبرداری: بردیا قاسمعلی، مسعود میرزایی، سعید خمیس آبادی
گروه حمل و نقل: سید علی اکبر مظلوم، حسین کرمی، محمدتقی احترامی، سعید امیری نژاد، حمیدرضا یوسفی، هادی نصیری، محمدرضا رهقی
سینه موبیل: سعید فکری
سینه موبیل صحنه و لباس: سید محمدرضا میرزایی نژاد
گروه تدرکات: علیرضا ابراهیم آبادی، محمد علیمحمدی، محمدرضا خدادی، محمدرضا طاهری، مجتبی آژنگ
دیگر بازیگران: مینو شیخان، مهدی صباغی.مصطفی ساسانی، مهدی باطبی، امیرکیوان معصومی، فرانک آدینه پور، ساراپورصبری، ژاکلین آواره، مژگان غلامی
بازیگردان: علی سرابی
بازیگران: رضاعطاران، هانیه توسلی، شاهرخ فروتنیان، سعید چنگیزیان، مسعود میر طاهری، محمدرضا شیرخانلو، با حضور نگار عابدی و افسانه چهره آزاد
تهیه‌کننده: محمود رضوی؛‌ محصول سیمای مهراندیش

*

خلاصه :

«دهلیز» داستان زنی به نام شیواست. او سرپرست خانوار است و با تلاش و کوشش سعی کرده زندگی خوب و آبرومندی برای خود و تنها پسرش فراهم کند. با رسیدن نامه ای زندگی آنها دچار تحول می‌شود و در مسیری جدید قرار می‌گیرد…

*

نقد :

شیوا كفش های آهنی به پا كرده است تا به جنگ مشكلات برود. همین مضمون كافی است تا فیلم «دهلیز» اولین فیلم بلند داستانی بهروز شعیبی فیلمی درخور تبیین و تحلیل از منظر حوزه زنان و خانواده باشد. در جو غالب و انحصاری سینمای روشنفكری، عادت كرده ایم كه شاهد زنانی باشیم كه یا در نقش معشوق به كار عشوه گری مشغول اند و یا در نقش مظلوم در حال له شدن زیر انگاره های مردسالارانه جامعه. نیازی به مثال نیست. در ذهن خود چند فیلم جدی سینمایی و زنان آن را تصور كنید تا این كلیشه های زنانه را به یاد آورید، اما در فیلم دهلیز، «هانیه توسلی» در نقش «شیوا»، مادری است جوان كه در غیاب شوهری كه پنج سال است در زندان به سر می برد، سرپرستی خانواده را بر عهده گرفته است.

به واقع «زن»، كانون خانواده است. غیاب زن، خانواده را در معرض از هم گسیختگی قرار می دهد. جایی دیده بودم كه پدر از دست داده را یتیم گویند و مادر از دست داده را لطیم(به معنای كسی كه لطمه خورده است). زن چه در جایگاه همسر و چه در جایگاه مادر، حتی اگر از منظر اقتصادی و معیشتی سرپرست خانواده محسوب نشود، سرپرست عاطفی خانواده و منشأ پیوند و پایداری مفهومی به نام خانواده است؛ چراكه بنای خلقت عالم بر محبت است و باید بنای همبستگی جامعه و سلول های جامعه یعنی خانواده را نیز بافته ای از تاروپود محبت ادراك كرد. برخلاف نظر همه تئوری پردازان غربی این ماده، اقتصاد و منفعت نیست كه شالوده و زیربناست، بلكه عشق و محبت است كه به زندگی انسانی معنا می دهد و زیربنای حیات اجتماعی را مستحكم می كند.
شیوا كار می كند تا هزینه زندگی را تأمین نماید. شیوا وظایف مادری اش را به نحو احسن انجام می دهد و پنج سال است كه نه تنها بر غیاب شوهرش صبر می كند، بلكه وفادارانه به هر دری می زند تا رضایت شاكیان شوهرش را گرفته و او را از زندان برهاند.

او مدام به مغازه داماد خانواده ای می رود كه فرزندشان در جریان یك نزاع به صورتی ناخواسته و غیرعمد توسط شوهرش كشته شده و به همین دلیل به زندان افتاده است. شوهر، مردی است آبرومند كه قبلاً معلم بوده و در زندان نیز از رفتار او رضایت دارند. داستان گرچه حول محور قصاص و تعلیق ناشی از اجرا یا عدم اجرای آن به پیش می رود، اما تمام بار فیلم بر دوش شیواست. كودكِ داستان و شیطنت های او نیز بخش عمده ای از فیلم را شكل می دهد و در جای خود برای چنین بازی گرفتنی از كودك باید كارگردان را ستایش كرد. نحوه نمایش رابطه كودك و پدری كه در زندان است، از ابتدای ملاقات آنها كه با سردی و غریبی كودك همراه است تا انتها كه به گرمی می رسد و اوج نیاز كودك به پدر را نشان می دهد، نیز خوب از كار درآمده و می توان آن را در راستای تنبه جامعه به اهمیت خانواده ارزیابی كرد.

شیوا متوجه می شود كه مادرش مخفیانه به ملاقات شوهرش رفته و او را ترغیب به طلاق كرده، اما شیوا با اینكه پنج سال است در فراغ شوهر زندگی می كند، هرگز به طلاق فكر نمی كند.
كم رنگ كردن و به حاشیه بردن طلاق و در عوض پرداخت به مضامینی چون صبر، تعهد، محبت، وفاداری و ارزش های خانوادگی را باید مهم ترین نقاط قوت روایت فیلم «دهلیز» دانست. همچنین شنیدن عباراتی چون توكل بر خدا و اعتماد به تقدیر خداوندی و سوگند خوردن به ائمه در سینمایی كه معمولاً سكولارتر از آن است كه چنین چیزهای در آن دیده و شنیده شود، ستایش برانگیز است. سكانس های خلوت میان زن و شوهر بدون هیچ گوشه و كنایه جنسی نیز به خوبی رابطه عاشقانه را ترسیم كرده است؛ گرچه استفاده از نمادهایی مانند خوردن سیب همواره در سینما كاربرد داشته است.

اما فیلم دهلیز را از حیث تمركز بیش از حد بر كاراكتر شیوا و عدم توجه به سایر شخصیت ها می توان سرزنش كرد. مخاطب، علت این همه لجاجت و عصبانیت و بی طاقتی خواهر مقتول را درك نمی كند. مادر مقتول نیز تنها زنی بیمار و گریان به روی تخت است. سخن این نیست كه چرا كارگردان این زنان را عصبی و احساسی و بی طاقت بازنمایانده است، بلكه نشان ندادن درد و رنجی كه به دلیل از دست دادن این فرزند بر خانواده عارض شده باعث ایجاد این ضعف شده است. اگر قصه از زاویه نگاه این خانواده روایت می شد، مسلماً اصرار آنها بر قصاص قابل درك تر بود. قصاصی كه به فرموده كتاب خداوند در آن زندگانی است. (ولكم فی القصاص حیات) البته شخصی به نام اعظم نیز در قصه حضور دارد كه قصد كمك كردن به زندانی و گرفتن رضایت برای او را دارد، ولی باز به دلیل كمرنگ بودن و عدم شخصیت پردازی به حاشیه رفته است.

برای واكاوی و تحلیل ساختاری یك روایت بایست كنشگران آن را بسته به نقشی كه در پیرنگ روایت ایفا می كنند، دسته بندی كرد. در مجموع می توان چهار نوع كنشگر را در روایت از یكدیگر بازشناخت؛ قهرمان، ضدقهرمان، قربانی و یاری كننده.
قهرمان این روایت شیواست و قربانی شوهر اوست كه به دلیل یك لحظه غفلت و چیره شدن عصبانیت؛ ناخواسته مرتكب قتلی غیرعمد شده است. او هرگز ضدقهرمان روایت نیست و شیوه رفتار او با مسئولین زندان(به عنوان مثال درس دادن به یكی از مأمورین زندان) نیز شاهدی بر این مدعاست. كودك نیز به نحوی دیگر قربانی شده و محكوم است به تحمل بی پدری. داماد خانواده مقتول كه مغازه دار است، مسئول زندان و اعظم كه به دنبال كسب رضایت و كمك به شیوا هستند را نیز می توان یاری گران قهرمان دانست.

اما ضدقهرمان در این روایت كیست؟ به نظر می رسد علاوه بر مفاهیم و مضامین صبر و وفاداری و محبت، محوری ترین كلیدواژه این فیلم را باید در مفهوم بخشش یا گذشت جست. خوشبختانه مؤلف در دام دوگانه پردازی قصاص در برابر بخشایش و در نتیجه منفی نشان دادن قصاص در برابر مثبت جلوه دادن بخشش نمی افتد. چه اینكه قصاص اگر نبود سنگ روی سنگ بند نمی شد و حیات اجتماعی به خطر می افتاد. ضدقهرمان كسی نیست كه خواهان اجرای حكم قصاص است، بلكه كسی است كه نمی تواند پذیرای غفلت انسان ها و عذر آنها باشد. شكستن شیشه همسایه توسط كودك و عذرخواهی كودك از مرد همسایه و برخورد زشت همسایه كه به لحاظ ظاهری نیز شخصیتی نچسب طراحی شده است، اشاره به این معنا دارد.

اگرچه قصاص برای حیات اجتماع ضروری است، اما این به معنای انكار ارزشمندی گذشت و بزرگی دل نیست. قصاص به مثابه حكم خداوند ارزشمند است؛ ولی گذشت و بزرگی دل نیز واجد ارزش است. پلان نهایی فیلم، اشك های مادر مقتول است كه تحت تأثیر حرف های كودك نشان از بخشش دارد. بهزاد(شوهر شیوا كه در زندان است)، در جایی از فیلم برای كودكش تعریف می كند كه در كودكی از «دهلیز» تاریكی كه در خانه پدربزرگش بوده است می ترسیده و آن دهلیز ترسناك شاید همان دل های تیره و كوچكی است كه قدرت بخشیدن ندارند.

نقد از : محمدالیاس قنبری

*

تصاویر فیلم :

dehliz06 dehliz03 dehliz05 dehliz1 dehliz02 dehliz01

 

برای دیدن تصاویر در سایز بزرگتر روی هر تصویر کلیک کنید .

امتیاز شما به این مطلب
پرده آماده دارکوب

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا