شعر و ترانهنوشته های فرزاد صفانژاد
ترانه ی شب یلدا بدون تو – فرزاد صفانژاد
.
زمستون میرسه از راه
تنم درگیره پاییزه
همش حس میکنم هستی
وجودم هُری میریزه
..
شب یلدا بدونِ تو
پر از فالایِ غمگینه
گلوم زخمیه حرفامو
پراز بغضای سنگینه
..
توهم بی من پر از دردی
شریکی توی این دوری
نبند چشماتو روی من
نذار باور کنن کوری
..
من از من بودنم خستم
من از این درد بیزارم
برای ماشدن باتو
من از جون مایه میذارم
..
نفس ، پشتِ نفس انگار
توی دلتنگی غرق میشم
چشمام اشکی نمیبارن
دارم انگاری مرد میشم
..
تمومِ این خیابونا
پر از برگایِ پاییزه
شب یلدا بدونِ تو
برای من غم انگیزه
..
تمام شهر خوشحالن
تمام شهر بیداره
ولی فکر و خیال تو
منو آروم نمیذاره
..
قرار نیست دیگه برگردی
خزون اینو بِهم میگه
تصور هم نمیکردم
بشی عشقِ یکی دیگه
..
واسم سخته ولی میگم
مبارک باشه این یلدات
امیدوارم بدونه من
نبینی خیری از فردات
…
.
فرزاد صفانژاد
.
….
درود ها
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
پاینده باشید