کارنامه پرفراز و نشیب – اکبر عبدی
روزنامه ایران – محدثه واعظیپور: سالهای نخستین دهه 60 و در دورانی که ستارههای سینما و تلویزیون پیش از انقلاب اجازه فعالیت نداشتند یا به شکلی محدود مقابل دوربین میرفتند، نیاز به چهرههایی تازه بود. اگرچه مدیران فرهنگی مخالف ستارهسازی بودند و آن را میراث حکومت قبلی و نظام طاغوتی میدانستند، اما در همان فضای بسته بعضی از بازیگران محبوب شدند و مورد توجه قرار گرفتند.
اکبر عبدی یکی از مهمترین آنها بود. بازیگری که در نگاه اول هیچ یک از ویژگیهای ستاره شدن را نداشت. اما چهره کودکانه و شیرین او جذاب بود و مهارتی که در بیان و تیپسازی داشت او را نسبت به دیگر بازیگران جوان آن سالها متمایز میکرد. عبدی با بازی در مجموعههای تلویزیونی به شهرت رسید.
در «محله بهداشت»، «محله برو بیا» و «بازم مدرسهام دیر شد» در نقش کودکان بازی کرد، با وجود ظاهر و فیزیکش، در نقش کودکان دوستداشتنی بود، میمیک و لحنش جذابیت داشت و حضورش مقابل دوربین راحت و صمیمی بود. مردم او را دوست داشتند، این ویژگی هنوز هم حفظ شده. با وجودی که سالها از دوران اوج این کمدین گذشته و در یک دهه اخیر در آثاری بازی کرده که نه تنها براعتبار حرفهایاش نیفزوده بلکه بخشی از محبوبیتش را مخدوش کرده است. با این همه او هنوز صاحب جایگاهی است که نمیتوان انکارش کرد. عبدی بازیگری است به یادماندنی، حتی اگر همه انتخابهایش باارزش و معتبر نباشند.
همکاری با بهترینها
اگر دوره کاری عبدی را به سه دوره تقسیم کنیم، نخستین دوره که از دهه 60 آغاز شده، پربارترین و جدیترین دوران فعالیت حرفهای او در سینماست. سالهایی که علاوه بر محبوبیت مردمی و تبدیل شدن به ستارهای پولساز و قابل اعتماد در گیشه، فرصت همکاری با سینماگران شاخص را به دست آورد. این فرصت به درخشش او منتهی شد و در بسیاری از این آثار عبدی توانست وجوه مختلف بازیگریاش را عیان کند و نشان دهد بازیگری ششدانگ است. بازی در نقش آقای قندی در «اجارهنشینها» یکی از بهترین کمدیهای کارنامه داریوش مهرجویی نقطه آغاز این دوران است. عبدی در این فیلم پر بازیگر، با وجودی که نقش مکمل دارد اما بخوبی دیده میشود. آقای قندی شخصیتی برونگرا و پرتحرک است و در آشفته بازاری که در آپارتمان دیده میشود سهم خود را از ماجراها دارد. عبدی که ذاتاً طناز است، همسو با فضای فیلم بر بار کمیک صحنهها افزوده.
سکانس آواز خواندن او در حمام و ترک خوردن دیوارها یا فصلی که شماره میگیرد و تلفن منفجر میشود اگرچه بسیار دراماتیک و جذاب نوشته شده اما با بازی خوب او کیفیتی مضاعف پیدا کرده است. عبدی بازیگری است که اگر به هوش و توانایی یک کارگردان اعتماد کند و در خدمت او باشد، میتواند هر بار تصویری تازه از خود ارائه دهد، هر بار مخاطبش را غافلگیر کند و جلوهای تازه از هنر غریزیاش را به تصویر بکشد. این توانایی و قدرت هنوز هم در او وجود دارد هر چند که همکاری با کارگردانهایی کارنابلد به گوهر بازی او صدمه زده است. بازی در نقش دیوانهها یا معلولان و شخصیتهایی که نقص جسمی یا روانی دارند، یکی از جذابترین چالشها برای بازیگران است.
فرصتی استثنایی برای درخشیدن و مخاطب را به وجد آوردن. علی حاتمی در «مادر» این بستر را برای عبدی فراهم کرد تا در نقش غلامرضا بازی کند. غلامرضا سیمای کودکانه و شیرین بازیگرش را مخدوش کرد و به او فرصت داد تا در قالب مردی میانسال با روح و جسمی آسیب دیده بازی کند. «مادر» فیلمی پربازیگر با فضایی نوستالژیک و خاص است. در میان خانواده عجیب و غریبی که قصهاش روایت میشود شخصیت غلامرضا از هر نظر ویژه است. گریم استادانه عبدالله اسکندری، سیمایی ویران شده از عبدی ساخته، دوبله هنرمندانه منوچهر اسماعیلی کمک کرده تا تصویر ویران غلامرضا باورپذیرتر شود. بازی عبدی این دو امتیاز را کاملتر کرده و باعث شده فرزند شیرین عقل خانواده که مظلوم و قربانی است، تبدیل به مهمترین کاراکتر فیلم شود، حتی به اندازه مادر که موتور اصلی حرکت قصه است به چشم بیاید و به دل بنشیند.
سکانسی که او و ماهمنیر (فریماه فرجامی) روایت تبعید پدر را بازگو میکنند به یادماندنی است. همچنین فصلهای تکگویی غلامرضا در بین اعضای خانواده که کم هم نیستند، تأثیرگذار و شنیدنی از کار درآمدهاند. ترکیب جمله «مادر مرد از بس که جان ندارد» با صورت ناامید و درهم شکسته غلامرضا مهر پایانی است بر سرنوشت مادر و بر فیلمی که هنوز و پس از گذشت بیش از یکدهه محبوب است و دیدنی.
یکی از مهمترین امتیازهای دوران اول فعالیت عبدی این است که او همزمان در سینمای تجاری و هنری موفق است. پرکاری در فیلمهایی که برای جذب مخاطب انبوه ساخته میشوند مانع از آن نبود که او در آثار خاص مقابل دوربین برود یا پیشنهاد کارگردانهای درجه یک را نپذیرد. همکاری با محمدرضا هنرمند در فیلم پرفروش و موزیکال «دزد عروسکها» و بازی در نقش یک کودک با گریمی ویژه جایگاه عبدی بهعنوان ستاره را تثبیت میکرد. او در «سفر جادویی» ساخته ابوالحسن داوودی که متعلق به سینمای کودک و نوجوان بود، هم نقش مردی میانسال را بازی کرد هم در بخش عمدهای از فیلم دوباره در قالب نوجوان ظاهر شد. تیپی که مردم دوست داشتند و او را در این قالب میپسندیدند. «سفر جادویی» مانند «دزد عروسکها» گیشه پررونقی داشت و بخشی از موفقیت هر دو فیلم در جذب مخاطب بهحضور عبدی در آنها باز میگشت.
عبدی در اواخر دهه 60 فرصت همکاری با ناصر تقوایی را هم بهدست آورد. بازی در نقش سرگرد مکوندی یکی دیگر از نقاط قوت کارنامه اوست. اگرچه «ای ایران» بهترین فیلم کارنامه تقوایی نیست اما حضور عبدی در پروژهای که در تولید و اکران بارها دچار مشکل شد، در نهایت به نفع او بود. عبدی در این فیلم، نوعی دیگر از بازی طنز را تجربه کرد و جنس بازیاش با تجربههایی که در سینمای کمدی داشت، متفاوت و قابل قبول است. بازی در نقش ملیجک در «ناصرالدین شاه آکتور سینما» زمینه حضور او در «هنرپیشه» را فراهم کرد. فیلمی اجتماعی و تلخ درباره سینما و پشت پرده زندگی ستارگان. موضوعی که زندگی شخصی و موقعیت حرفهای عبدی را تداعی میکرد.
ناصرالدین شاه آکتور سینما
شخصیت اکبر در «هنرپیشه» فرصتی بود تا عبدی شعبدهبازی کند و در قالب چند کاراکتر مهارتش را نشان بدهد. در سکانس ابتدایی فیلم مقابل دوربین با بعضی از نقشهایی که بازی کرده بود شوخی کرد. همبازی شدن با فاطمه معتمدآریا یکی از بهترین بازیگران زن آن سالها فرصتی بود تا عیار بازیگری عبدی هم دیده شود. در فیلمی که کمدین محبوب آن سالها را به چالش میکشید و در معرض قضاوت قرار میداد او باز هم حرف اول را میزد.
همکاری با بهروز افخمی در «روز فرشته» و تجربه بازی در نقش جن با سری از ته تراشیده شده، یکی دیگر از نقشآفرینیهای به یادماندنی این بازیگر را رقم زد. در فیلمی پرفروش که فضایی فانتزی داشت عبدی در نقشی مکمل بازی کرد و البته باز هم به چشم آمد و دیده شد. او بازیگری است که در دوران اوج هم از بازی در نقشهای مکمل هراسی نداشت، بسیاری از نقشهای درخشان کارنامه او حاصل همین تجربهگرایی است.
روزهای سخت
کارنامه اکبر عبدی در دهه 70 پرفراز و نشیب است. بازی در فیلمهای صرفاً تجاری مثل «تحفه هند»، «آقای شانس» و «آرزوی بزرگ» هنر او را هزینه ساخت فیلمهای نازلی میکرد که مخاطبان فقط به خاطر نام و اعتبار او برای دیدنشان مشتاق میشدند. این روند البته به مرور زمان باعث شد موقعیت این ستاره متزلزل شود و جایگاه او در اواخر دهه 70 و با ورود نسل تازهای از جوانان بازیگر تغییر کند. سینمای دوران اصلاحات، سینمای اجتماعی و انتقادی بود و عبدی گزینه مناسب بازی در این فیلمها نبود.
در دوره دوم کاری عبدی که بیشتر به حضور او در فیلمهای تجاری محدود میشود. او با درخشش در «آدم برفی» و بازی در نقش یک زن برگ برندهای دیگر رو کرد. عبدی نخستین بازیگر مرد در سینمای پس از انقلاب است که نقش زن را بازی کرد و در آن نقش باورپذیر و شیرین بود. بازی در فیلمهای «مرد آفتابی» و «نان، عشق و موتور 1000» هم از بخشهای قابل توجه کارنامه عبدی است. «مرد آفتابی» یک کمدی متوسط آبرومند است، که هنوز و پس از گذشت سالها دیدنی است. بخش عمده موفقیت فیلم به خاطر حضور زوج عبدی و جبلی است. اما «نان، عشق و موتور 1000» میتوانست یک نقطه عطف تازه برای عبدی باشد اما او قدر این فرصت را ندانست.
این کمدی اجتماعی جذاب و خوش ساخت که کنایههای سیاسی و شوخیهایی شیرین با جریانهای حزبی آن روزها داشت، هم اقبال عمومی را به دست آورد و هم نظر مثبت منتقدان را جلب کرد. نقش یارولی در این فیلم میتوانست عبدی را که مدتی از سینما دوربود، دوباره با سینمای کمدی باارزش پیوند بدهد اما این اتفاق نیفتاد. دهه 80 و 90 پایان دوران درخشش عبدی بود. او را کمتر در فیلمی جدی دیدیم.
حضورش در آثار صرفاً تجاری و کمدیهای سبک، ناامیدکننده بود. او دست تطاول به خود گشوده بود و شیرینی و هنرش را خرج فیلمهایی سطح پایین میکرد. در این میان البته گاهی میکوشید با انتخابهایی ویژه موقعیت خود را بهعنوان بازیگری حرفهای ارتقا بدهد، همکاری با داوود میرباقری در «امام علی»(ع) و «معصومیت از دست رفته» یا بازی در «قندون جهیزیه» یا تجربه بازی در نقش روحانی در «رسوایی» به یاد مخاطبان میآورد که عبدی هنوز بازیگری با تواناییهای پرشمار است و مهارتش در کار با لهجه و تیپسازی را از دست نداده، اما دوران تازه ستارههای خود را داشت و اکبر عبدی از روزهای اوجش فاصله گرفته بود.
محبوب برای همیشه
برای بازیگر حرفهای حفظ یک روند در طول دوران کاری آسان نیست. بسیاری از بازیگران بزرگ سینمای ایران و جهان، در کارنامهشان تجربیاتی شکستخورده دارند. نمیتوان ستاره بود و اشتباه نکرد، نمیتوان ستاره بود و ستاره ماند. این قصه برای عبدی، مانند صدها ستاره دیگر تکرار شد. او حالا از سالهای جوانی فاصله گرفته، نامش کمتر باعث انتخاب یک فیلم برای تماشا میشود اما در همین دوران دشوار بازی در «خوابم میاد» نشان داد سرچشمه ذوق و هنر او خشک شدنی نیست. او هنوز شیرین است، قدرت بازی در نقش جدی و طنز را دارد و میتواند یک نقش خنثی را تشخص بدهد.
خوابم میاد
نخواهیم کرد.
به معنای واقعی بازیگر است
هوشنگ مرادی کرمانی – نویسنده پیشکسوت ادبیات داستانی: درباره اکبر عبدی و علاقهای که به او و بازیگریاش دارم بارها سخن گفته ام، با وجود این آنقدر برایم عزیز و دوست داشتنی است که باز هم با اشتیاق از او بگویم. بدون هیچ تعارفی میگویم، اگر قرار باشد از میان بازیگران ایرانی بعد از انقلاب فردی را مثال بزنم که به معنای واقعی کلمه بازیگراست، او اکبر عبدی است. عبدی هنرمندی نیست که تنها اتکایش آموزش تجربی یا آکادمیک این هنر باشد بلکه به صورت کاملاً ژنتیکی و خدادادی بازیگر است.
او از معدود بازیگرانی است که وقتی نقشی را میپذیرد دیگر خبری از خود او در کاراکتری که به جای آن بازی میکند نیست، این در حالی است که اغلب بازیگرانمان وقتی در نقشی بازی میکنند بخشی از شخصیت خود آنان هم در آن میآمیزد و در هر بازیشان میتوان تا حدی خود واقعیشان را هم دید.
علاوه بر این شانسی که عبدی به طور خدادادی در این عرصه داشته و دارد تنها به هنربازیگریاش باز نمیگردد چرا که از نظر چهره و فیزیک ظاهری هم به گونهای است که قابلیت گریمپذیری بسیاری دارد. خودش هم شخصیتی بسیار جذاب و دوست داشتنی دارد، نمیدانم چطور بگویم اما گمان میکنم جذابیتی خدادادی یا به اصطلاح کاریزمای خاصی دارد که مخاطب را به سوی خود میکشاند.
عبدی طی سالهای فعالیتش با اغلب کارگردانان مشهور سینما و تلویزیون کار کرده، از علی حاتمی گرفته تا ناصرتقوایی، داریوش مهرجویی و دیگران. اگرچه همین توجهی که کارگردانان مطرح به او داشتند از جهاتی هم باعث بدشانسیاش شد، آنچنان که طی سالهای فعالیتش گاه در آثاری بازی کرد که ای کاش بازی نمیکرد.
گریمخورترین صورت
ابوالحسن داوودی – کارگردان سینما: اکبر عبدی از آن دست بازیگرانی است که به لحاظ حرفهای چه ارتباط با او را دوست داشته باشید و چه نداشته باشید نمیتوانید منکر این شوید که یک پدیده است. نمونه عبدی در سینما و تلویزیون کشورمان بسیار کم پیدا میشود و شاید همین مسأله منجر به آن شده است که در کارنامه کاریاش نه تنها کارهای خوب، بلکه کارهای بد هم دیده میشود. با وجود این حاصل کار او از منظر بازیگری و چیزی که از خود در این هنر به جای گذاشته آنقدر شاخص و درخشان است که بیاغراق میتوان تأکید کرد تعداد افرادی همچون او در هنربازیگری به سختی به انگشتان دو دست میرسد.
عبدی بواسطه صورت و فیزیک خاصی که دارد حتی حالا که پا به سن گذاشته هم با یک گریم خوب به همراه توانایی بالایش در تیپسازی میتواند در هر نقشی ظاهر شود؛ البته اوج این هنر او را میتوان در کارهایی دید که در سنین جوانی بازی کرده، با این حال هنوز هم از گریم خورترین صورت در میان بازیگران برخوردار است. با نگاهی به اغلب کارهای او بویژه آنهایی که گریمش را عبدالله اسکندری انجام داده با گریمهای منحصر به فردی مواجه میشوید.
شاید برخی از ویژگیهای او را همه دلپذیر ندانند و بگویند خصوصیاتی همچون بینظمی دارد و…. با این همه اگر مجموعه خوبیها و بدیهای او را کنار هم بگذاریم با کارنامهای بسیار پرکار روبهرو میشویم. عبدی طی سالها فعالیتش با فراز و فرودهای بسیاری در کارنامه کاریاش روبهرو شده اما بازهم تأکید میکنم که با وجود همه اینها ماحصل بسیار چشمگیری از سالهای بازیگریاش به جای مانده است. یکی از نکاتی که همیشه درباره او برایم سؤال بوده این است که چرا با وجود اشتباه خود بازیگران با شرایط ظالمانه سینما که منجر به افول کاری بازیگران میشود اکبر عبدی همچنان در اذهان مردم بازیگری بسیار خوب است.
تراژیکهای عجیب یک کمدین
امین تارخ – بازیگر سینما: اکبر عبدی هم تراژدین خوبی است و هم کمدین خوبی! اما سینما و تلویزیون از تمام ظرفیت اکبر عبدی در زمینه فیلمهای درام و بازیهایی که جدیت یا استحکام شخصیتی خاصی دارند بهره نبرده یا درواقع خودش از سینما دریغ کرده یا سینما این بعد از تواناییهای او را از سینما دریغ کرده است. من اشاره میکنم به سکانس 14دقیقهای فیلم «هنرپیشه» و صحنهای که عبدی راجع به بچه صحبت میکند، خودش گریه میکند و پابهپایش تماشاگر هم اشک میریزد. این صحنه قابل استنادترین مدرک برای قدرت بازیگری جدی و دراماتیک اکبرعبدی است یا اشاره میکنم به بازی زیبایش در فیلم «مادر» که به نظرم بیشباهت به یک درس بازیگری نیست.
بسیاری فکر میکنند که بازی اکبر عبدی در فیلم «مادر»، یک بازی کمدی و طنزآمیز است درحالی که واقعاً یک تراژدی ناب است؛ یک بازی تأثیرگذار تراژیک غریبی که نمونهاش را در سینمای ایران کم داریم. شاید برخی دچار این سوءتفاهم بشوند که من با کار کمدی اکبر عبدی موافق نیستم، نه اتفاقاً موافقم اما به همان نسبت فکر میکنم نقشهای تراژیک ایشان به همان زیبایی و شاید زیباتر از بخشهای کمدی بازی اوست.
مراقب هنر و جایگاهت باش
عاشق کار و مردم
کامبیز دیرباز – بازیگر سینما و تلویزیون: حدود 12 سال پیش بود، سر سریال «در چشم باد» در نخستین دیدار آنقدر خندیدم که تمام عضلات صورتم درد گرفت. بچههای گریم سعی میکردند قبل از آمدنش کار را تمام کنند چون او که میآمد خنده مجال کار را میگرفت و حتی گاهی گریمورها مجبور میشدند گریم ما و عمو اکبر را تجدید کنند. همه آنهایی که با اکبر عبدی کار کردهاند لابد روزهای خاطرهانگیزی را با او ثبت کردهاند. هنوز بازی ایشان در نقشی که میگفت بازم مدرسهام دیر شد را از یاد نبردهام و غمی که بعد از پایان هر قسمت بر دلم مینشست را دوباره در زمانی که ایشان درگیر بیماری بودند تجربه کردم.
وقتی حرف از درد مردم میشود…
مجید صالحی – بازیگر سینما و تلویزیون: بازی کردن در کنار کسی که بهترین نقشها را درسینمای ایران رقم زده است قطعاً کار سخت و در عین حال لذت بخشی است. کسی که لقب مرد هزار چهره را به او دادهاند و بحق هم شایستگی این لقب را دارد و قطعاً این لقب تنها بهدلیل گریمهای متفاوتی نیست که روی چهرهاش نشسته است؛ بلکه بازیهای او در کارهای مختلف است. بازیگری که تک تک نقشهایش یک درس بازیگری است.
در دو کاری که با ایشان همبازی بودهام آنقدر خاطرههای جذاب به یادگار گذاشته است که همیشه آرزوی تجربه دوباره آن را دارم. آقای عبدی خارج از محیط کار هم انسانی با اخلاق و دوست داشتنی است، نکتهای که همیشه برای من در اخلاق آقای عبدی جذاب بود؛ نگاهش به آدمهای اطراف است بخصوص جوانان و عوامل پشت صحنه. هوای پایینتر از خودش را دارد و به نظرم همین امر او را محبوب مردم کرده است. چه بسا بارها دیدهایم که وقتی حرف از درد و دغدغههای مردم کشورش میشود؛ بدون اینکه چرتکه بیندازد و نگران موقعیت خودش باشد؛ حرفش را میزند.
مجله اینترنتی گلثمین آرزوی بهترینها را برای شما دارد.