شعر و ترانهنوشته های زانا کوردستانی
مجموعه چامک 1 – زانا کوردستانی
کابوس رفتنت:
آرام
مثل جوجه از تخم
سر در می آورم از زیر پتویم!
نبودنت مرا از زندگی می ترساند!
همانند همان جوجه
که از نوازش های گربه می لرزد!.
شاعر یک لاقبا:
شاعری یک لا قبایم
شعرهایم
کفاف دوست داشتن ات را نمی کند.
موریانه ی کار:
کارهای مردانه می کرد
کودکی که موریانه ی کار
ساقه ی لبخندش را
جویده بود!.
نیمکت صنوبر:
تقدیر صنوبر
مرگ نبود!
نیمکتی بود
که عشق میفهمد
بیات:
چشم های من
سفره انداخته اند!
بیا…
پیش از آنکه بیات شود
نگاه تازه ام
شعر:
بوسیدی مرا
و ذهنم
آبستن شعری شد
کفتار:
کفتار ؛
نامِ دیگرِ تنهایی !
به دندان کشیده است
بره ی خیالم را
رو به شهادت:
ماه شب بدری ،
من …
به خندق شب ابری
رو به شهادتم!
فصل رسیدن:
فصل تمامِ نرسیدن هایت
رسیده
نمی رسی؟!
خسته:
تو
مزرعه ی آماده ی درو
من
خسته تر از آن
که بچینمت!.