شعر و ترانهنوشته های اصغر محمودی
شعر صبح – اصغر محمودی
هوای دودی شهر
سگ ولگرد تنها
هزاران ریل جان سخت
هزاران ماسه و سنگ
اتاق برج و بارو به روی تیغ دیوار
تن خشکیده ی نان
فرود زرد رنبور
نوای جیک گنجشک
کمی تیک تاک ساعت
سقوط یک پرنده سر سطل زباله
قد سبز سپیدار
یه جفت قمری عاشق
همه در چشم من بود
در این صبح خزنده