شعر حلقه ی زنجیر – حسن مصطفایی دهنوی
« حلقه ی زنجیر »
پیکره ی کار عشق، محور کردار ماست
محور گردان عشق،سیطره ی10 یار ماست
سیرت11 پرگار عشق ، آدمـی آرَد میان
نقطه ی توحید اوست،مرکز پرگار ماست
گردش افلاک آن ، دایـره زد دور ما
محور این دایره ، این دل بیدار ماست
حلقه ی زنجیر یار، این دل ما صید کرد
هرکه دراین حلقه نیست،درپی انکار ماست
این دل ما بسته شد ، بر سر آن زُلف یار
زلف وِرا 1 هرکه دید ،شایق گفتار ماست
سلسله ی زُلف یار ، جلب نظر می کند
زُلف خم اندر خَمش ،منظر دیدار ماست
تا خبر آمد زِ یار ، بر همه گفتم: خبر
هر که زِ ما نـشنود ،بی خبر از یار ماست
بی خبران را بگو ،نکته مهم است بجو
نکته ی بسیار عشق ، شورش بسیار ماست
بیخبر از راه عشق،عشق مجازی که نیست
عشق حقیقت،در آن مجلس اغیار2 ماست
سلسله جنبان عشق ، راه به ما می نماد
آنکه در این راه بود ، قافله سالار ماست
سـر بسـر ملتنـد ، وارد میدان عشق
آنکه برد کوی عشق،این سر هوشیار ماست
جمله ی این مردمنـد ،شایق بر راه عشق
هرکه بما همره است،حتم و طرفدار ماست
تا به تولای دوست ، دل بنهادم به عشق
صحنه ی اسرار دوست ،در دل افکار ماست
هیچ خرابی نداشت ،رسم تولا3 به دوست
هر چه خرابی بُوَد، در گِره زُنار4 ماست
مرکز انبار ما ، رسـم تجمل نداشت
رسم تجمل بُوَد ، دور زِ انبار ماست
مرد هنرمنـد را ، بر هنرت گـو منـاز
این هنر و علم وعشق،بر همه فردی رواست
کار مسیحا چه بود ،عشق ره حق نمود
باز در ایّام ما ، دار مسیحا به پاست
خون شهیدان دین ، مثل مسیحا بُوَد
ضامن خون شهید،در دوجهان یک خداست
صبر بکن جان من،صبر خدا محکم است
وقت ظفر می رسد، پشت سر صبر ماست
گردش چرخ کهن کی به بشر غمخوراست
چرخ کهن بر بشر ،کینه ور و پُر جفا است
آنکه به بازار عشق آمد و بر آن بگو
جوشش مبنای عشق ، رونق بازار ماست
هر چه بگفتم زِ عشق ، روز دیگر نیستم
تا بدهم شرح عشق ، اینکه زِ آثار ماست
آنچه نـوشتی حسن ، موهبـت5 راه عشق
این خط دست توهست،موهبت کار ماست
٭٭٭
10- غلبه- تسلط 11- روش- طریقه
1- او را 2- بیگانه – نامحرم 3- محبت 4-کمربند 5- عطا – لطف
درودبیکران عالی بود
درود ها بر شما
لطف دارید