شعر و ترانهنوشته های حسن مصطفایی دهنوی

شعر شیاطین – حسن مصطفایی دهنوی

« شیاطین »
بسا بودن از این مردم ، غلطها سر زد از آنها
که دایم در غلط بودن ، زمانهایی و دوران ها
زِحق صحبت همی کردن،نه برحق کارشان آنها
به جهل خود فرو رفتن ،خدا گمراه خواند آنها
از این افراد بی ایمان ، بسی بودن به دوران ها
غلط بُد کارشان آنها ، نـدانستن یقین آنها
خدا را یاد ناوردن3، بُدن4 تابع به شیطانها
شیاطین را نمی دیدن، ز خود بودن شیاطین ها
شنیدی قصه ی آنها ، مشـو تابع تو بر آنها
وگر نه چون ثمود و عاد می باشی،تو چون آنها
خدا عاجز نمی ماند، از این افراد و شیطانها
خدا آیا چه خواهد کرد ، با شیطان و با آنها
شیاطین رانده شد از حق، زِ جنت آدم و حوا
که شیطان بار اول گشت،دشمن برهر دوی آنها
ز نسـل آدم و حـوا ، بسـا بودند آدمهـا
که با فتح و ظفر خود را، رها کردن ز شیطانها
به نیکی نامشان ماندس و نیکس فطرت آنها
چو آنها کارشان نیکس، به جنّت می برن آنها
بهشت وجنت حق را ،نمی دد5 حق به شیطانها
بهشت و جنت حق را ، نهادن بهر آدمها
شیاطین اول آن آدم فریبیـدش ز جنتـها
از آن روزن شیاطین ها ، کمیـنِ نسل آدمها
الا ای مردم دنیا ، شیاطین بوده در دنیا
مجزا نیست از آدم ، بُوَد در داخل آنها
حسن کار خودت بنگر ، مشو مانند شیطانها
مبادا در غلط باشی ، بشو مانند انسانها
٭٭٭
3- نیاوردند 4- بودند 5- نمی دهد
حسن مصطفایی دهنوی

امتیاز شما به این مطلب
خیریه سلام | موسسه حامیان سلامت کودکان
تبلیغات

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا