چرا محبوب شد: شخصيت كلاه قرمزي به گونهاي بود كه همه ميتوانستند با او همدل باشند. بچهاي بازيگوش، ساده و خوش قلب كه حتي دروغ گفتنش هم معصومانه بود. غلط حرف زدنش روي مخ نميرفت و حتي آقاي مرجي گفتنش تكيه كلام شد. صداي خاص حميد جبلي هم خيلي زود شناسنامهاش شد.
ورود به سينما: سال 73 و در اوج محبوبيت كلاه قرمزي طهماسب آن را به سينما آورد. فيلم كلاهقرمزي و پسرخاله حسابي تركاند و نامش را به عنوان يكي از پرفروشهاي سينما ثبت كرد. سال 81 جلد دوم فيلم با عنوان كلاه قرمزي و سروناز روي پرده آمد و باز هم در گشيه موفق بود. كلاه قرمزي و بچه ننه با شخصيتهاي جديد سال 91 اكران شد و با وجود فروش ميلياردي نتواست دل مخاطبانش را ببرد.
وضعيت كنوني: مجموعه كلاه قرمزي با سر و شكلي متفاوت از نوروز 88 روي آنتن رفته و به يكي از بهترين ويژه برنامههاي تلويزيون تبديل شده.

چرا محبوب شد: تا پيش از اين بچهها نمونه چنين كاراكتر فانتزياي را نديده بودند كه اين قدر در برآوردن آروزها توانايي دارد؛ حتما اين جمله معروف يادتان است: زيزيگولو آسيپاسي دراكوتا تابهتا را بخوانيد و به آرزويتان برسيد. براي همين زي زي گولو نقطه اوج خيال پردازي كودكان بود. اين عروسك با گوشهاي نامتوازن و شيوه نامتعارف حرف زدنش مرز تخيل و فانتزي را برداشت. او بين آدمها زندگي مي كرد و كاراكترهاي داستان، زي زي گولو را پذيرفته بودند. بچهها هم آرزوي داشتن همچين رفيقي ميكردند. امير حسين صديق، ليلي رشيدي، مريم سعادت، رضا فياضي، مهتاب نصيرپور، جمشيد اسماعيل خاني، مهري وداديان، افسانه چهره آزاد و محمود بصيري هم هر كدام براي بچهها دوست داشتني شده بودند.
ورود به سينما: راه نيافت.
وضعيت كنوني: شخصيت زي زي گولو با پايان سريال رها شد. البته چندي پيش ليلي رشيدي گفته بود: آن برنامه مال آن روزگار و بچههاي آن روزگار بود، الان برنامهاي موفق است كه با حال و هواي بچههاي امروز ساخته شود.

چرا محبوب شد: سنجد علاوه بر شكل متفاوتش يك تفاوت ديگر هم با عروسكهاي ديگر داشت و آن حرفه خبرنگارياش است. او يك خبرنگار تمام عيار است كه ميخواهد از همه چيز سر در بياورد و طبعا فضاي زيادي براي ورود به حطيههاي مختلف دارد. صداي خشدار نگار استخر هم خيلي خوب به اين عروسك نشسته.
ورود به سينما: هم نگار استخر (عروسكگردان و صداپيشه عروسك سنجد) هم سوسن كرامتي (تهيهكننده) چندين بار از علاقهشان براي ساخت نسخه سينمايي سنجد گفتهاند. البته تهيه كننده تاكيد كرده حمايت لازم از سنجد نميشود مثل حمايتي كه از كلاه قرمزي شد.
وضعيت كنوني: سنجد در چند بازه زماني روي آنتن رفته و سري تازهاش دردست توليد است.

چرا محبوب شدند: چاق و لاغر از الگوي كلاسيك داستان پردازي پيروي ميكردند چيزي كه ما ايرانيها عاشقش هستيم. اين دو عروسك از طرف رئيس بزرگ، مأمور بودند برنامههاي دهه فجر را به هم بزنند اما هرگز هم موفق نميشدند و رئيس بزرگ را عصباني ميكردند. قرقي همان ژيان معروف اين 2 عروسك و در ادامه آدم آهني X625 هم بر جذابيت سريال افزوده بود.
ورود به سينما: راه نيافت.
وضعيت كنوني: دو سال پيش از قول علي اصغر آزادگان، تهيه كننده سريال خبري رسانهاي شد كه قرار است چاق و لاغر دوباره ساخته شود اما ديگر خبري نشد. او بعدا گفت: كم لطفي مديران شبكه 2 در استقبال از ساخت مجموعه چاق و لاغر 2 موجب شده تا از توليد آن نااميد شوم.

چرا محبوب شد: سريال مجيد دلبندم يك عروسك عيجب با دستاني بلند و بياني منحصر به فرد كه نامش هم مجيد بود! اين عروسك شيرين هميشه برايش سوال بود كه چرا دستهاي من درازه؟ موقع حرف زدن هم كلمات را جابجا و اشتباهي بيان ميكرد. همين اشتباهات تعارض ايجاد ميكرد و مخاطب را به خنده وا ميداشت. مجيد دلبندم چرا با بچهها بازي نميكني ؟ – آخه من چوب ندارم .. پسرم چوب نه توپ .. توپ كه اسم غداست .. اون سوپه سوپ .. سوپ كه از دودكش بيرون مياد .. دلبندم اون دود است .. دود كه رو به كبوترا ميدن ..پسرم اون دون است.. خب ما هم حسابي ميخنديديم.
ورود به سينما: از اين شخصيت براي فيلم سينمايي استفاده نشد.
وضعيت كنوني: رضا عطاران بعد از اين سريال وارد فضاي ديگري شد و حالا هم كه دلمشغوليهايش را در سينما پي ميگيرد.

چرا محبوب شد: خونه مادربزرگه در سالهاي تلخ پس از جنگ، از هزار قصه و هزار شادي ميگفت. اين بار هم شخصيتها منطبق با كاراكترهاي بيروني بودند و بچهها خود را در آن ميديدند. قصههاي جذاب و موسيقي بياد ماندني آن بچههاي دهه شصت را از ديدن قصهاي شاه پرياني سيراب ميكرد. در اين ميان جناب مخمل از اصول ضد قهرمان بهره ميبرد. گربه غرغروي داستان ما شگرد عجيبي در ايجاد اختلاف ميان مادربزرگه با ساير اعضاي خانه به ويژه خانواده آقا حنايي و گل باقالي خانوم داشت. مخمل سياه نبود؛ كارش را كه ميكرد پشيمان ميشد و در آخر وجه ديگري از خود نشان ميداد. اين ويژگي يعني سياه و سفيد نبودن و شگردهاي روزانهاش، مخمل را دوست داشتني ميكرد. به ويژه آن كه در پايان قصه از كردهاش پشيمان ميشد و به فكر اصلاح امور ميافتاد. صداي خاطره انگيز بهرام شاهمحمدلو حسي ديگر به اين شخصيت داده.
ورود به سينما: برنامهاي براي ساخت نسخه سينمايي خونه مادربزرگه وجود نداشت.
وضعيت كنوني: مجموعه خونه مادربزرگه بارها از تلويزيون پخش شده و حتي نسخه خانگي آن در بازار موجود است. چند سال پيش عادل بزدوه سازنده عروسكهاي مجموعه خونه مادربزرگه گفته بود: در بازديد از آرشيو شبكه دو تصميم داشتم چند عروسك را براي نمايشگاهي كه در كانون پرورش فكري برپا شده بود، به امانت بگيرم اما وقتي به اين آرشيو مراجعه كردم، متوجه شدم عروسكهاي خونه مادربزرگه و هادي و هدي كاملاً از بين رفته و الان هم اصلاً خبر ندارم بر سر عروسكهايي كه ديگر دوستان ساختهاند، چه بلايي آمده است.

چرا محبوب شدند: دلايل زيادي در محبوبيت موشها وجود دارد . شخصيتها بر اساس آدمهاي جامعه طراحي شده بودند. براي همين هنوز كه هنوز است خيليها همديگر را به يك شخصيت مدرسه موشها تشبيه ميكنند. داستان، صداها، فضاسازي، شعر و موسيقي سريال هم تاثير زيادي در محبوبت آن داشت.
ورود به سينما: سال 64 مرضيه برومند تصميم گرفت نسخه سينمايي عروسكهايش را هم بسازد. بعد از توافق ميان او، تلويزيون و بنياد فارابي مقدمات ساخت شهر موشها فراهم شد. محمد علي طالبي هم به عنوان كارگردان سينمايي اين فيلم كنار مرضيه برومند (كارگردان عروسكي) قرار گرفت. در زمان اكران، نسخه سينمايي موشها هم با استقبال زيادي مواجه شد.
وضعيت كنوني: مرضيه برومند بعد از سالها دوباره سراغ موشها رفته و جلد دوم آن را با داستان و فضايي كاملا متفاوت ساخته است.
