شعر و ترانهنوشته های علی ناصری

شعر جامانده – علی ناصری (عین)

پشت خاکریز خود مرگی ام
مانده ام؟ مانده ام؟؟
بی هویتی در رنگها از سرزمین مردان عاشق
گردان رعد یاد عرج یاران مرد
به لبخند بدر آغوش مادر انه ی شلمچه
واین من به دوراهی ابهام
جامانده ای به هزارتوی دلبستگی ها
وآن سو…..
یاران به راه آسمان
خندان باشکوه
ومن؟نفس دون
دردی مدام
زهره ی در پایانه ی وجود
آه ازکوچه های شهید
به بارانی خنجر لحظه هایم
بارها رفتم دعا یم کنید
دعا یی به حجم روزهای ماندن
با توام باتو ای روزهای اخلاص
کربلای پنج یادت بخیر
وقتی بچه های گردان
به آغوش سیم خاردار
درس مردی می دادند
به یاد آخرین دعای کمیل
بیاد کوچه بنی هاشم
سوز ناله ها به چاه
بیاد پهلو شکسته
عروج فاطمی
درحنابندان دوستان
آه از ترس مبهم، فریب شیطان
درمانده ای به خودفریبی
کیستم درانتها
تنها ی تنها
تنهایی به مرگ تدریجی
در کنج درد
می سوزم بازیکاروان دورافتاده ام
بیچاره ای به خود مرگی زمان
امید م پیروزی مردان بزرگ
مردانی عاشق ازجنس خاک
عاشقان کربلا به امتداد عاشورا
چون او ، قاسم به میدان عمل
یادش بخیر سردار مردی
تسخیرکننده ی قلوب
سرباز میهن حاج قاسم سلیمانی
علی ناصری

امتیاز شما به این مطلب
تبلیغات

مطالب پیشنهادی

یک دیدگاه

  1. درود ها استاد
    بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
    پاینده باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا